چهارشنبه سوری مبارک


چهارشنبه سوری مبارک

   چهارشنبه سوری  ــ  در تمدن ایران باستان از چهار جشن آتش بازی زمستانی اطلاع داریم.

   1 ــ  اول دی یلدا،  (به معنی تولد).

   2 ــ  جشن دهم دی ماه،  ( 10 روز پس از تولدی دیگر).

   3 ــ  دهم بهمن جشن سده،  (چهل روز پس از تولدی دیگر).

   3ــ  چهارشنبه صوری هفته آخر اسفند ماه.

   مراسمی که در این جشنها اجرا می شده است عبارتند از:

   1 ــ  پاک ساختن خانه و زندگی.

   2 ــ  فروکشتن و باز افروختن آتش.

   3 ــ  شرکت در آیین با صورتکها.

   4 ــ  نبرد میان گروه های متقابل.

   5 ــ  بر پا کردن سازها و نمایش ها و انجام دادن عمل ارجی و میر نوروزی.

      در ایران باستان و هنوز هم در ایران،  به هنگام نوروز بسیاری از این آیین ها اجرا می شود.  پاکیزه ساختن خانه و کاشانه،  که آن را خانه تکانی می نامیم عمومیت دارد.  افروختن شمع تازه بر سر سفره عید یا روشن کردن چراغ بازمانده آیین افروختن آتش نو است.  از سنت راه افتادن دسته ها با صورتک های سیاه،  آنچه در ایران باز مانده مراسم حاجی فیروز است.  در مورد مسابقات و زور آزمایی ها،  که نماد نبرد خدایان و دیوان است،  می توان هنوز هم به روستا ها رفت،  و به تماشای  این نبردها نشست.  ادامه و مشروح در:  http://cae.blogfa.com/post/113.

کلیک کنید:  نوروز

   جالب ــ  در زمانی که پیام کوتاه نوروزی را تایپ می کردم،  یکی از دوستان و علاقمندان به وبلاگ،  که دانشجوی جوانی است،  از من پرسید:  چرا شما سال را نام گذاری نمی کنید؟  مثلاً این سال را سال تغییر بنامید؟  در پاسخ به او گفتم،  نام گذاری سال نمی تواند بر اساس شعار و الکی و دلخواه باشد،  باید اصول علمی و اجتماعی رعایت شود،  منجمله:  نجوم، تاریخ اجتماعی، روان شناسی، موقعیت در جامعه،  و...  اینها خود نیازمند یکسال تحقیق و بررسی توسط حرفه ای هاست،  که نام برای سال جدید انتخاب کنند.  ما در این وبلاگ دوست داریم،  بنا به تعاریف علم،  سبک کاری که زیر بنای دانش تخصصی داشته باشد را رعایت کنیم.

فلسفه چهارشنبه سوری به روایت شاهنامه فردوسی

      سور به معناى میهمانى و جشن مى باشد،  اما چرا چهارشنبه سورى و چرا آتش برافروختن و چرا از روى آتش پریدن؟

      براساس سروده هاى پیروز پارسى،  حکیم فردوسى،  سیاوش فرزند کاووس شاه در هفت سالگى مادر را از دست مى دهد.  پادشاه همسر دیگر را برمى گزیند،  سودابه که زنى زیبا و هوسباز بود عاشق سیاوش مى شود:

* یکى روز کاووس کى با پسر <><> نشسته که سودابه آمد ز در *

* زنـاگـاه روى سیاوش بدید <><> پراندیشه گشت و دلش بردمید *

* زعشق رخ او قرارش نماند <><> همه مهر اندر دل آتش نشاند *

      سودابه در اندیشه بود تا به گونه اى سیاوش را به کاخ خویش بکشاند، دختر زیبا و جوان خود را بهانه حضور سیاوش کرده و او را فرا خواند:

* که باید که رنجه کنى پاى خویش <><> نمائى مرا سرو بالاى خویش *

* بیاراسته  خویش  چون  نو بهار <><> بگردش هم از ماهرویان هزار *

      آنگاه که سودابه سیاوش را در کاخ خویش یافت به او گفت:

* هر آنکس که از دور بیند ترا <><> شود بیهش و برگزیند ترا *

* زمن هر چه خواهى، همه کام تو <><> بر آرم ، نپیچم سر از دام تو*

* من اینک به پیش تو افتاده ام <><> تن و جان شیرین ترا داده ام *

      سودابه پس از این که از مهر و عشق خود به سیاوش مى گوید،  و همزمان به او نزدیک مى شود.  ناگاه او را در آغوش کشیده و مى بوسد.

* سرش تنگ بگرفت و یک بوسه داد <><> همانا که از شرم ناورد یاد *

* رخان سیاوش چو خون شد ز شرم <><> بیاراست مژگان به خوناب گرم *

* چنین گفت با دل که از کار دیو <><> مرا دور داراد کیوان خدیو *

* نه  من  با پدر  بى وفائى  کنم <><> نه  با  اهرمن  آشنائى  کنم *

      سیاوش با خشم و اضطراب و دلهره به نامادرى خود گفت:

* سر  بانوانى  و هم  مهترى <><> من  ایدون  گمانم که تو  مادرى *

      سیاوش خشمناک از جاى برخاسته،  و عزم خروج از کاخ سودابه را کرد.  سودابه که از برملا شدن واقعه بیم داشت،  داد و فریاد کرد و درست بسان افسانه یوسف و زلیخا دامن پاره کرده،  و گناه را به سیاوش متوجه کرد …  بارى سیاوش به سودابه مى گوید،  که پدر را آگاه خواهد کرد:

* از آن تخت برخاست با خشم و جنگ <><> بدو اندر آویخت سودابه چنگ *

* بدو گفت  من راز دل  پیش تو <><> بگفتم  نهانى بد  اندیش  تو *

* مرا خیره خواهى که رسوا کنى؟ <><> به پیش خردمند رعنا کنى؟ *

* بزد  دست و جامه  بدرید  پاک <><> به ناخن دو رخ را همى کرد چاک *

* برآمد خروش از شبستان اوى <><> فغانش  زایوان برآمد  بکوى *

      در پى جار و جنجال سودابه،  کیکاووس پادشاه ایران از جریان آگاه شده،  و از سیاوش توضیح خواست،  سیاوش به پدر گفت که پاکدامن است،  و براى اثبات آن آماده است،  تا از تونل و راهرو آتش عبور کند.  سیاوش گفت:  اگر من گناهکار باشم،  در آتش خواهم سوخت،  و اگر پاکدامن باشم از آتش عبور خواهم کرد.

* سیاوش بیامد به پیش پدر <><> یکى خود و زرین نهاده به سر *

* سیاوش بدو گفت انده مدار <><> کزین سان بود گردش روزگار *

* سیاوش سپه را بدا نسان بتاخت <><> تو گفتى که اسبش بر آتش بساخت *

* زآتش برون آمد آزاد مرد <><> لبان پر ز خنده برخ همچو ورد *

* چو بخشایش پاک یزدان بود <><> دم آتش و باد یکسان بود *

* سواران لشکر برانگیختند <><> همه دشت پیشش درم ریختند *

      سیاوش به تندرستى و چاپکى و چالاکى،  به همراه اسب سیاهش از آتش عبور کرد،  و تندرست بیرون آمد.

* یکى شادمانى شد اندر جهان <><> میان کهان و میان مهان *

* سیاوش به پیش جهاندار پاک <><> بیامد بمالید رخ را به خاک *

* که از نفت آن کوه آتش پَـرَست <><> همه کامه دشمنان کرد پست *

* بدو گفت شاه، اى دلیر جهان <><> که پاکیزه تخمى و روشن روان *

* چنانى که از مادر پارسا <><> بزاید شود بر جهان پادشا *

* سیاوخش را تنگ در برگرفت <><> زکردار بد پوزش اندر گرفت *

* مى آورد و رامشگران را بخواند <><> همه کام ها با سیاوش براند *

* سه روز اندر آن سور مى در کشید <><> نبد بر در گنج بند و کلید! *

      این اتفاق و آزمایش عبور از آتش در بهرام شید (سه شنبه) آخر سال روى داده بود،  و از چهارشنبه تا ناهید شید (جمعه یا آدینه)،  جشن ملى اعلام شد،  و در سراسر کشور پهناور ایران به فرمان کیکاووس سورچرانى و شادمانى برقرار شد،  و از آن پس به یاد عبور سرفرازانه سیاوش از آتش همواره ایرانیان،  واپسین شبانه بهرام شید (سه شنبه شب)،  را به یاد سیاوش و پاکى او با پریدن از روى آتش جشن مى گیرند.  (منبع اینترنت)

http://www.ravid.ir

منتخب پرسش و پاسخ ها 7

پاسخ و پرسش از تعداد

      عده ای در اینطرف و آنطرف،  آزاد یا دانشگاهی و دولتی،  با نام و نشان یا بی نام نشان،  می گویند تاریخ دان و باستان شناس و استاد و غیره هستند،  لطفاً به پرسش های بانوی گرامی پرنیان حامد پاسخ مستند دهند.

   نظر و پرسش یک خواننده وبلاگ به اسم باستان شناس:  پرسش 1506:  سلام با سپاس از مطالب مفیدتان.  از آنجایی که رشته ام باستان شناسی هست و از محضر بزرگانی چند هم درتاریخ و هم باستان شناسی بهره برده ام.با توجه به حضورم در محیطهای علمی و دانشگاهی و اطلاع از دستاورد آخرین مقالات و پژوهشها و پایان نامه ها تا کنون ندیدم بعضی مطالبی رو که شما عنوان میکنید. اینکه تمدن ما بسیار افتخارآمیر بوده وهست هیچ شکی نیست اما برای بیان افتخارات نیازی به مطالب غیرعلمی ناصحیح نیست. ایراد نوشته های شما دید تاریخی شماست. تاریخ با اغماضها و اشتباهات فراوانی همراه هست. در حالی که باستان شناسی با مدارک عینی ابهامات تاریخ رو رفع میکنه. حقیقت حمله اسکندر رو هرگز با توجه به مدارک نمیشه انکار کرد. انکار اسکندر به معنی ایران دوستی نیست و به معنی تخطئه وطن هم نیست. علم با حقیقا سروکار داره نه تعصب.مثلا مطالبی که در مورد معابد میترائیسم نوشتید پر از اشکاله. با توجه به مدارک عینی و مستدل، معابد مهری در دوره اشکانی گسترش پیدا میکنه و در طی جنگهای ایران و روم و آشنایی سربازان رومی با آئین مهر، این کیش به اروپا میره و معابد زیادی ساخته میشه. کیش مهر چنان نفوذی در اروپا پیدا میکنه که بعد از مسیحیت بر آموزه های مهر، مُهر مسیحیت میزنن.الان هم بسیاری از رسوم آئین مسیح، همون آئین مهر هست. اصلا هیچ شاهدی از معماری مهری در دوره اسکندر و پس از او نیست. معماری اون موقع بسیار متفاوت از دوره های بعدیست. اصلا قابل قیاس نیست. شما بدون چنین مدارک علمی، صحبتهایی دارید که ذهن بعضیها رو ار روند علم بازمیداره.حمله تیمور و چنگیز رو چطور انکار میکنید؟ چالدران رو؟ نکنه حمله صدام به ایران رو هم چند سال دیگه باید انکار کرد؟ اگه چالدران اتفاق افتاد در کتار اون مردان بزرگی شهید شدن و دفاع کردن.و ... و ....اگه تخصصی نداشتم چیزی نمیگفتم اما شما دارید علم رو تفسیر به رای میکنید خدا رحمت کنه پروفسور مسعود آذرنوش رو . می شناسیدش؟ اگر نشناسید که باید بگم علمتون خیلی نقص داره. همیشه میگفت عده ای فکر میکنند انکار حقایق یعنی وطن دوستی! و براش ادله هم میارن شما دارید علم دانشمندان دود چراغ خورده و محقق رو له میکنید. یاعلی

انوش راوید: همانگونه که بارها گفته ام برای علم پایانی نیست، و همچنین بارها تکرار کرده ام،  مطالبی را که من یا این و آن می گویند،  صرفاً خود دانش مربوطه نمی باشد،  به سخن وبلاگ مراجعه نمایید.  در ضمن هرگز دست آورد علمی از بین نمی رود،  مانند رازی و بیرونی و...،  مگر اینکه فاقد ارزش باشد.  با در نظر گرفتن آزادی اندیشه و قلم،  اگر می خواهید ما را محرف کنید،  خواهش می کنم  پرسش های تخصصی بنا به ادعای دانشتان بپرسید،  تا مورد استفاده و بهره همگان قرار گیرد.

   پاسخ پرنیان حامد:  با سلام حضور محترم مقدم شما  باستان شناس گرامی کشورمان (متاسفانه پیغام شما بدون نام نشان بدست ما رسیده است محبت بفرمایید در پست بعدی خودتان را معرفی بفرمایید تا نام شریف شما را جایگزین این کمانک کنیم با سپاس) را به وبلاگ گفتمان خوش آمد می گوییم.

   انکار حقیقت و تعصب بی جا وطن دوستی نیست،  لذا بر این وبلاگ همانگونه که شاهد هستید اگر از کوروش هخامنشی دفاع شده است ایرادات داریوش اول نیز بیان شده است.  لذا به شما خاطر نشان می کنم به دنبال حقیقت هستیم و نه تعصب بی مورد،  اما کورکورانه پذیرای سخنان بیهوده فقط چون اروپایی برایمان تفسیر کرده نیز نمی باشیم.  لذا از شما و کلیه باستانشناسان کشورمان  تقاضا دارم تک تک  مواردی که بر این وبلاگ مطرح شده است و حدودی از آنها را برای شما بر این صفحه گردآوری می کنم را پاسخ بفرمایید. همچنین در ادامه از تاریخ دانان کشور ایران تقاضا دارم به تناقضات تاریخی که در ادامه آمده است  پاسخی قابل قبول بدهند و در ادامه اسناد کتاب که هیچکدام سخنان زیر نیست،  را نقد  بفرمایید (یا اسناد را رد می فرمایید که باید جنگ ایران و عراق را هم رد کنید چون این اسناد به روشنی وجود این جنگ است و یا اسناد را می پذیرید که در این صورت اسکندری که نام او در تاریخ ایران آمده است الکساندر نیست و سخن از دو شخصیت تاریخی به میان است).  محبت بفرمایید به موارد زیر پاسخ بدهید با سپاس

   از دید  باستان شناسی

  1. مجسمه الکساندر کبیر در ترکیه با سکه های الکساندر ها مطابقت ندارد! و چهره  سکه هایی که آن ها را سکه الکساندر کبیر حدود  320 ق.م نوشته اند شبیه به هم نیست!

عکس شماره 6157

http://www.cae.blogfa.com/post/54

  2. چهره مجسمه فوق در ترکیه بیش از آنکه شبیه به سکه ها باشد شبیه به مجسمه میترا در اروپاست.

عکس شماره 6159

  3. چهره مزاییکی که می گویند الکساندر کبیر است به هیچکدام سکه ها و مجسمه های شباهتی ندارد در حالی که شباهت زیادی به چهره معبد سوریه و چهره های حک شده در معابد میترایی اروپا  دارد.

عکس شماره 6162

  4. بر لوحهای بابلی که آنان را سند ورود الکساندر یونانی به بابل می دانید،  نام سه الکساندرمتفاوت آمده است که دو نفر آنها پدر و پسر هستند و پدر به زمان داریوش اول هخامنشی است نام سوم رسما الکساندر پسر ایدم است دو لوح رسما به زمان پادشاهی اخوس پسر اردشیر است این لوحها هیچکدام مربوط به شخصی با نام الکساندر پسر فیلیپ نیست به برسی لوحهای بابلی رجوع کنید:

http://cae.blogfa.com/post/71

http://ravid1.blogsky.com/1391/06/16/post-103

  . نام الکساندر در لوح BM 36390 موجود نیست نام پادشاه فراری نیز در این لوح نیست.

   بنابر این این لوح تنها سند پادشاهی است که به ایلام فرار کرده است کدام شاه و چرای ان را نمی دانیم

  . نام الکساندر در لوح BM 36761 به صورت A-l[ek-sa-an-dar-ri-is ..

  نام پادشاه شکست خورده در این لوح موجود نیست.

   نژاد ایونی بر لوح ذکر شده است و خورشید و ماه گرفتگی در ان است که حدس می زنیم سال  330 ق.م است (که این هم مثل اینکه نیست).

   . نام الکساندر در لوح (BM 36304) به صورت a-lik-sa بدون شکستگی یعنی نام کامل این است.

   نام داریوش در این لوح /da-ri\-ia-a-muš  یعنی داریوش اول هخامنشی است (هیچ دلیلی نیست که ان را به زور به داریوش سوم نسبت بدهیم).

   به استناد لوح BM 35603 این نام /da-ri\-ia-a-muš نام داریوش اول و این نام mDa-ra-a-muš نام داریوش سوم است.

   بغ اسو  نام اردشیر دارد (به بهمن نوه گشتاسپ هم لقب اردشیر داده اند)

  . لوح BM 36613

   نام الکساندر در ان به صورت A-lek-sa-a]n-/dar\-ri-is است.  در این لوح به وضوح نام های

   [........... year x]th of Arses, son of Ochos, who [is called (king)] Artaxerxes, [..........]بند 6

ارشک پسر اخوس که به او  اردشیر(سوم) می گفتند امده است . همچنین به تفسیر مترجم می تواند اردشیر دوم پسر داریوش دوم باشد،  یعنی  (338-336 BCE).و یا (404-358 BCE).،   در بابل برای این الکساندر با لقب شاه عزا داری می کنند. این تناقض  وحشتناک است،  نام مشابه لوح BM 36761 پس ایونی زمان خورشید گرفتگی به زمان ارسس (ارشک ) پسر اخوس است.

   . در لوح شجره نامه بابل BM 35603 نام الکساندر به صورت A-lik-sa-an-dar  آمده است که هیچکدام نامهای بالا نیست.

   لوح بعدی BM 40591

[EN.NUN šá gi-né-e šá TA ITI MN EN TIL ITI APIN MU 7.KAM mA-lek-sa-an-da]rLUGAL /A\ [mKI.MIN mSe-lu]-ku l[úGAL ERÍN.MEŠ]

[Diary from month ? to the end of month VIII, year 7 of] king [Alexand]er, son of idem; Seleucus (being) g[eneral.]

نتیجه اول:  این نام را A-lek-sa-an-da]r نوشته پسر ایدم بود.  یعنی اون ادم ایونی که وارد بابل شده در زمان اردشیر دوم یا اردشیر سوم بابلی ها برای او اعلان عزا کرده اند و موقع ورود او به بابل خورشید و ماه گرفته بود پسر ایدم است.

  لوح بعدی : (BM 35603

[.. .. m] A-lik-sa-an-d[ar .. .. .. |(.. ..) ]                        [...] Alexand[er III] [..

[mP]i-/lip\-su ŠEŠ-šú šá mA-lik-sa-| a[n]-/dar\ Ph]ilip, brother of Alexander

   نتیجه دوم :    A-lik-sa-an-d[ar           نام برادرش فیلیپ است  نام پدرش A-lik همان مخففی است که با داریوش اول در گیر بوده است.

5mA-lik-sa-an-dar A ša mA-lik M[U]?       Alexander [IV], son of Alex[ander III]: 6 years?.

   یک اولی , دومی , سومی  جلوی اسم الکساندر تفسیر مترجم است و نمی تواند درست باشد چون با لوحهای قبلی که آن را سند فتح بابل توسط الکساندر می داند مغایرت پیدا می کند!

   مترجم هر کسی که هست و هرچه دوست دارد بنویسد چاره دیگری ندارد یک سند بهش ارائه دادند توی جهان آن هم گفته مورخین یونانی است. این از بی لیاقتی ما ایرانیان متخصص دست در این کارها است.  به هر تقدیر روی این لوحها سه الکساندر هست دوتای ان پدر و پسر هستند که پدر به زمان داریوش اول امده است . یکی از انها هم پسر ایدم است.

   مفسرین بفرمایند :  اول آنکه چند الکساندر یونانی در سال 330 ق.م  به بابل حمله کرده اند؟ دوم آنکه کدام پسر فیلقوس یا فیلیپ است؟ یکی را نوشته پسر ایدم اون یکی را هم نوشته پسر الیک که زمان داریوش اول بوده است. هیچکدام این اقایان پسر فیلیپ نیستند. یک الکساندر هم نیستند.

   چون لوح بابلی مترجمش اقای بوده است و از ما بهتران خارجی است  دلیل ان نیست که سند را کورکورانه بپذیرم ببخشید این درهم بر همی که درست کردند اصلا سند هیچی نیست باید بشینند از اول بدون پیش فرض و استناد به مورخ یونانی بی غرض این لوح ها را از هم جدا کنند بنویسند چند الکساندر در کار است.  و به من بگویید به عنوان یک باستانشناس کشور ایران چگونه این همه تناقض را با عنوان سند می پذیرید و از ان به عنوان سند ورود الکساندر به ایران یاد و بی مورد دفاع می کنید؟

  5. سپس می نویسند : "آی‌خانم (نامی است اُزبکی، "ماه‌بانو"؛) احتمالا همان شهر باستانی اسکندریه بر روی آمودریا/Alexandria on the Oxus، " و تاریخدادنان و باستانشناسانی چون شما چشم بسته آن را می پذیرید؟

از لحاظ تاریخ نگاری

  خود هرودوت مورخ یونانی می نویسد :

Oxus از کوهای قفقاز سرچشمه گرفته و به دریای کاسپیان میریزد.  لذا  Oxus نمی تواند آمودریا در افغانستان باشد رودی در شمال غربی ایران امروز است . اسکندریه بر روی Oxus آی خانم با نام ازبکی ! (و نه یونانی!) نیست.

از لحاظ باستانشناسی

   این ساختمان را ساخته سلوکیان می دانید چون در آن سکه و اجناس قابل جا به جایی پیدا شده است؟ من الان یک کیسه سکه هخامنشی و چند کاسه می برم استرالیا خاک می کنم شما بیایید حفاری کنید بنویسید هخامنشیان فاتح استرالیا بودند (آیا این منطقی در علم باستانشناسی دارد؟) سکه ها رسما علامت ضربخانه سلوکیه سوریه را دارند مفسر به زور سلوکیه شرقی را برای ما باب می کند و شما به عنوان یک باستان شناس ایرانی می پذیرید از ترس آنکه  مبادا تعصب بی مورد نشان داده باشید؟

   سپس در باب معماری آن می نویسند:

    "نقشۀ ساختمانی آی‌خانم شامل یک قصر شاهی، گنج‌خانه، حوض‌های آب‌بازی (استخرها) و فواره‌ها، پیش‌دروازه (Propylaea؛ سازه‌ هایی به‌صورت راهرویی ستوندار و سرپوشیده متشکل از ۱۱۸ سرستون کُرینتی (Corinthian) که به‌عنوان دروازهٔ آغازین برای ورود به مکان‌ های مقدس در یونان باستان ساخته می‌شد"

    و شما با عنوان باستان شناس می پذیرید؟ می بخشید: سازه های راهرویی ستون دار متشکل از گویا هزار ستون با سر ستون در تخت جمشید که نام دروازه های مختلف نیز به آن نسبت داده شده است نیز برای ورود به مکان های مقدس یونانی در شیراز توسط الکساندر و سلوکیان ساخته شده است؟  یا قدمت معماری این گونه بنا ها در ایران چند صد سالی قبل از الکساندر  و سلوکیان با عنوان پرستشگاه مهر موجود بوده است؟ آی خانم به سبک معماری ایرانی  تخت جمشیدی است که قرنها قبل از الکساندر و سلوکیان در ایران رواج داشته است.

   ستون های کرینتی را با عنوان سبک یونانی پذیرفته و هیچ اعتراضی ندارید؟ یونانی از کجا آورده است؟‌

http://www.cae.blogfa.com/post/48

   ..... طرح  قصر های و بنا های ستونی از جمله  صد ستون (تخت جمشید) ایران, قصر بابل و هاتوسا, آتن, قصر های رومی در اروپا و ... از روی مهرابه دو ستون و سقف مثلثی آن (انتهای شکل سمت چپ) برداشته شده است. این طرح با قدمتی حدود 6000 سال پیش بر سنگ لوحی ایلامی که طرح معبد شوش قبل از ویرانی آن توسط آشور بانی پال است, دیده می شود و مادر معماری  کلیه بناهای ستونی از جمله معبد  اکروپلیس آتن (با قدمت حداکثر 2700 سال) و ... از روی معبد شوش به عاریه گرفته شده است.

عکس شماره 6142

عکس شماره 6143

   شوش را نابود کرد, دار و ندار ان را  به آشور برد, آشوری خودش پس از حمله هوخشتره به جزایر اژه فرار کرده است آنجا برای گریس های وحشی ساختمان معبد آتن را ساخته است  حالا گریش  بی چشم و رو آمده برای ما ادعای تمدن می کند! عجب داستانی است!

   همین است کلیه ساختمان هایی که به سلوکیان نسبت می دهید که بیشتر آنها بر این وبلاگ بررسی شده است.  در ایران تنها لائودیسه ساختمان سلوکی است آن را هم لطف کنید و مطالعه کنید ببینید علت چیست:

http://www.cae.blogfa.com/post/25

کلیک کنید ادامه در پست قبل

منتخب پرسش و پاسخ ها 6

ادامه از پست قبلی در اینجا،  صفحه 2

   6. تخت جمشید را الکساندر یونانی سوزانده است؟‌

   اول آنکه آنچه نوشتند با تاریخ لوحهای بابلی همخوانی ندارد و سپس از لحاظ باستانشناسی  به من بگویید آیا پارچه  نیمه سوخته 2500 سال پیش در زیر خاک باقی می ماند که ادعا می کنند آن ها را در حفاری تخت جمشید از زیر خاک بیرون آورده اند و سپس از لحاظ علم سنگ شناسی آنچه استاد کشورمان مرحوم احمد حامی گفته اند را به صورت علمی رد کنید:

   تخت جمشید هیچگاه در آتش نسوخته است زیرا:

   تخت جمشید روی سنگ آهک و با سنگ آهک ساخته شده است، سنگ آهک خالص, کربنات کلسیم caco3 است که در فشار یک جو, در گرمای 894,4 درجه با گرفتن cl/g 391 گرما میپزد و به 44,05 درصد co2 و 56,07 درصد cao تجزیه می شود. گاز co2 به هوا می رود و آهک زنده Cao می ماند. آهک زنده Cao , با آب ترکیب آهک شکفته ca(oH)2 میدهد و cl/g 280 گرما آزاد می شود. آب, آهک شکفته را میشوید و با آن, آب آهک درست می کند و روان میگردد.

   اگر تخت جمشید در آتش سوخته بود باید سنگهای بالاتنه آن در شعله های آتش و سنگ های کف آن زیر جسمهای سوزان فروریخته, کمی پخته باشد آب باران و برف با پوسته آهک پخته ترکیب آهک شکفته داده باشد و آن را شسته باشد.

   سنگ هایی را که از زیر خاک بیرون آورده اند بویژه سنگ های کف همگی سالمند و لبه شان تیز و کنده گری شان مانند روز نخست به جا مانده است این می رساند که تخت جمشید نسوخته و سطح سنگهای آهکی آن نپخته است و ترکیبی از آب باران و شسته شدن آن نیز موجود نمی باشد. (احمد حامی)

  7. در باره روم طبق اسناد تاریخ روم باید حداقل  3000-3500 قدمت داشته باشد این هم نمونه ای از این اسناد: دقیانوس جشن هزارمین سال بن افکنی روم را گرفته است! کجاست این روم حداقل  -3500 -3000 ساله ای که دقیانوس برایش جشن گرفته است؟ هیچ اثری با چنین قدمتی در اروپا دیده نمی شود.

http://www.cae.blogfa.com/post/55

   لذا از دید باستان شناسی اول مشخص بفرمایید رومیانی که باساسانیان در گیر بودند چه کسانی هستند و پایتخت آنها کجا بوده است؟

   از دید  تاریخ نگاری

 محبت بفرمایید به تناقض های  زیر پاسخ قابل قبول بدهید:

  1 ــ  این متن ازضمیمه پروفسور همیلتون بر آریانوس برداشت شده است به سوالات اینجانب در میان متن پاسخ بدهید با سپاس:

   بهار 334 : حمله به آسیا (آریانوس)

   زمستان 334 : اسکندر در گوردیوم (آریانوس)

   بهار 333 : ترک گوردیوم(آریان)

   نوامبر : نبردایسوس (آریان)

   حمله 10 روزه به کشور عربستان (پلوتارک اریانوس سترابو) 

    پرنیان حامد:  مگر چنین چیزی ممکن است !؟

.....................................................................
   ژانویه-اوت 332 : محاصره صور (آریان ، پلوتارک)
   سپتامبر -اکتبر : محاصره غزه (دیودوروسسیسیلی)
   14 نوامبر : اسکندر به عنوان فرعون مصر در ممفیس تاجگذاری میکند .

پرنیان حامد:  لذا الکساندر یک ماهه مصر را فتح کرده است ؟!

.....................................................................
   زمستان 332 : سفر به سیوا (آریان)
  
7 آوریل 331 : بنای اسکندریه

   پرنیان حامد : جشن بنیانگذاری این اثر به تاریخ 30 ژانویه 331 (25 تیبی) است.  لذا الکساندرپنج  ماهه شهر اسکندریه و فانوس اسکندری را ساخت و به سیوا نیز رفته است.

.................................................. ....................
 20-21 سپتامبر 331 :  ماه گرفتگی قبل از نبرد گوگمل (آریانوس- لوحهای بابلی)

   پرنیان حامد :

   تاریخ این لوحها به استناد مکتوبات مورخین یونانی 331 ق.م حدس زده شده است حال آنکه  این ماه و خورشید گرفتگی به استناد مدارک ناسا سال 331 نیست این سال 330 است که بدین ترتیب 20 سپتامبر و 5 اکتبر ان نیز دقیقا درست خواهد بود.  لوح یافت شده در بابل سند فتح بابل توسط یون ان (کهرم پسر ارجاسپ خیونی) به استناد تاریخ ایران ماه گرفتگی قابل رویت آن در بابل

Day 13 [20 September]: Sunset to moonrise: 8º. There was a lunar eclipse

   دقیقا به تاریخ 20 سپتامبر  سال 330 ق.م  و خورشید گرفتگی غیر قابل رویت آن در بابل به تاریخ 5 اکتبر سال 330 ق. م. می باشد.

   روز سیزدهم برابر با بیست سپتامبر ، خسوف روی داد ،

04036 -0330 Sep 20  22:24:32  14417 -28810   51   T   -p   0.3630  2.1730  1.2105

   بیست و نهم : کسوفی که از قلم افتاده بود، پس از حدوداً 1º شب پس از غروب تصور می رفت

03992 -0330 Oct 05  23:39:58  14416 -28809   77   P   t-   1.1169  0.7567  72N  37W   0 

.....................................................................
 1 اکتبر331 : نبرد گوگمل(پلوتار)

پرنیان حامد : گوگمل به تفسیر مفسیرین دشتی نزدیک نینوا است 331 او در نینوا بوده که مطابق لوح بابلی نیست  330 ق.م ماه گرفته و او در این زمان یعنی سپتامبر 330 ق.م بر دروازه بابل بوده است .

.....................................................................
   ژانویه-مه 330 : توقف در تخت جمشید(پلوتارک)
   اواسط مه : آتش گرفتن تخت جمشید (کنت کورث)

پرنیان حامد :‌  دسامبر 330 ق.م بر دروازه بابل بوده است لذا سرگذشت سوختن تخت جمشید بی اساس خواهد بود !

.....................................................................
   ژوئیه : مرگ داریوش سوم(آریان)
   بهار 329 : اسکندر به هندوکش می رسد (استرابو و آریان)

   پرنیان حامد :  الکساندر 4 ماهه از تخت جمشید در حال جنگ با بسوس و سرداران شهر هایی چون همدان . سیستان (منزل رستم!) خراسان و ... به افغانستان می رسد (شگفتا جدی شگفتا به این خداوند احسنت می گوییم کاشف هواپیما و قطار سریع السیرخودشان را خسته کردند کافی بود در فرهنگ غنی یونانی جستجویی می کردند و رمز کار الکساندر را می گشودند !)

.....................................................................
   میانه تابستان : جنگ با سکاها در شمال سیحون (آریان)
   میانه زمستان 329 : اسکندر در بلخ (آریان)
   بهار 328 : پیشروی به سوی آمودریا (آریان)
   زمستان 328 : اسکندر در نوکاتا (آریان)
   آغاز بهار 327 : حمله به صخره سغد(آریان)
   پایان بهار : خروج از باکتریا (آریان)
   مه 326 : نبرد رود هوداسپس(آریان)
   نوامبر 326 : آغاز حرکت به پائین آبهای هوداسپس (استرابو)
   ژوئیه 325 : ورود به پاتالا(استرابو)
   پایان اوت : اسکندر پاتالا را ترک میگوید(آریان)
 
  20 – 21 سپتامبر : نئارخوس از پاتالار خارجمیشود(آریان : ایندیکا)
   زمستان 325 : اسکندر در کارمانیا (کرمان) (آریان)

.....................................................................
   پرنیان حامد :  الکساندر سه ساله با سکا ها جنگیده است ، افغانستان و بلخ را فتح کرده سرازیر شده است هندوستان را فتح کرده است و از دهلی نو تا کرمان ایران باز گشته است؟ (خدا پدر و مادر هرکس که این تاریخ ها را نوشته بیامرزد، اتحاد جماهیر شوروی این همه سال با این همه تکنولوی و هواپیما و بمب جلوی چشممان نتوانست افغانها را از اون کوهها بیرون بکشد! آنوقت الکساندر سه ساله این مکان  را فتح کرده از وسط کوههای صعب العبور رد شده رفته هند را هم گرفته به کرمان ایران رسیده است! آفرین به این مورخ جغرافی شناس یونانی آریانوس عجب تاریخی تحویل جهان داده است؟  بیش از آن آفرین به مفسرینی که با تفسیر اکسوس به آمودریا در افغانستان آبروی این مورخین را اینگونه برده اند (مورخ بی گناه است مفسر اینگونه ابروی آنها را برده است)

.....................................................................
   بهار 324 : اسکندر وارد شوش میشود (آریان)

   پرنیان حامد :  کسی که یک ماهه مصر را فتح کرده است از کرمان تا شوش را چهار ماه وقت لازم داشته است ؟

.....................................................................
  زمستان 324 : لشکرکشی علیه کوسی ها (آ
   بهار 323 : بازگشت اسکندر به بابل

   پرنیان حامد :  الکساندر کبیر سه ماهه کاس ها و مادها را شکست داد و سواحل دریای خزر امروزی که حتی ساسانیان هم نتوانستند آن را بگیرند فتح کرد و راهی بابل شد؟
   10 ژوئن : فوت الکساندر (نسخه سریانی ، لوحبابلی)

   پرنیان حامد :  خدا بیامرزد این سردار افسانه ای را.

.....................................................................
   این متن از ضمیمه پروفسور همیلتون بر آریانوس برداشت شده است.

   پرنیان حامد :  حال اریانوس از سواحل دریای اژه دسترسی نداشته که بداند جغرافیای ایران و افغانستان چگونه است و چه مزخرفی را بر نوشته های او تفسیر خواهند کرد (این مورخ  هم فقط گفته تا هندیجان رفت) اما سپاس فراوان داریم از پروفسور همیلتون عزیز که حتی زحمت باز کردن یک نقشه جغرافی را به خود نداده است و در نهایت بی شرمی این مزخرفات بی سر و ته را به خورد جهانیان می دهد.

  2.  الکساندر به سال 323 به استناد لوح بابلی در این شهر چشم از جهان فروبست. و نیکاتور (نیک + آتور یعنی آتش نیک!) سلوکس اول از سرداران او در سال 306 به جای او نشست که چون حفره برای عوام فریبی خیلی گود شد مفسرین می فرمایند از سال 312 تا 306 گرفتار جنگ بود و وقت نکرد تاج به سر بگذارد و شما بفرمایید حفره اول را چگونه پر کنیم؟ از سال 323 مرگ الکساندر تا سال 312 که سردار ا و سلوکید مشغول جنگ شد (تا بتواند 6 سال بعد تاجگزاری کند) 11 سال است +6 سال  جنگ ااو = 17 سال بفرمایید با این 17 سال سوراخ این وسط چه کنیم؟

  3.  نوشته مورخین یونانی و رومی که همه انان 300 سال بعد از واقعه بوده اند می تواند مخلوطی از این دو اتفاق باشد.  به سال مکتوبات این مورخین توجه بفرمایید:

 Diodorus (دیودوروس  نیمه دوم 100 ق.م  حدود 50 ق.م  )

Arrian  7B 29  (آریان به سال 297 بعد از میلاد)

 Plutarch    پلوتارک (سال 64 تا 125 بعد از میلاد)  

Curtius  (کرتیوس  حدود 100 بعد از میلاد )

justin     جاستین (200 یا 400 بعد از میلاد)

   توجه دارید که قدیمی ترین آنها حدود 50 ق.م است.  گویند کلیه نوشته ها از زمان الکساندر یونانی تا 50 ق.م مفقود شده است! (نوشته های هومر , هرودوت و کتزیاس چرا مفقود نشده است!) این راویان با 300 سال اختلاف زمان به راحتی ممکن است مخلوطی از سرگذشت دو فرد را نوشته باشند . در نوشته ها تناقض فراوان است چنانکه جاستین اصلا راجع به الکساندری سخن می گوید که والی اشکانی در هیرکان (آندروگوراس) بوده است! لاجرم نمی توانیم به این اسناد مکتوب 100% اطمینان داشته باشیم و باید آنها را جمله به جمله بررسی و با حقیقت زمانی و مخصوصا مکان های جغرافیایی و تاریخ ایران مطابقت بدهیم و تنها در صورت درست بودن حداقل سه شرط بالا ان را بپذیریم.

   تاریخ کشورمان با وجود کلیه حملات و آتش سوزی ها و ویرانی ها هنوز در دسترس ما می باشد.  بیایید و این مکتوبات درهمی که به ما دیکته کرده اند و برایمان تاریخ جدید نوشته اند کنار بگذارید و تاریخ کشور خودمان را احیا کنید.  از شما تقاضا دارم به کتاب"  اسکندر تاریخ ایران الکساندر ایرانی نیست " که به سیاقی دیگر نگارش شده و اسناد تاریخ ایران در آن بررسی شده است رجوع کنید و ببینید که چه زیبا این دو شخصیت کهرم (الکساندر مورخین یونانی) و اسکندر در این تاریخ ها مجزا آمده است.  ببینید که این تاریخ با اسناد باستانشناسی نیز هم خوانی دارد. ببینید که ابوریحان بیرونی بدون دیدن اوحهای بابلی دقیقا نوشته است که فیلقوس برادر اسکندر بود ببینید که ابوریحان بیرونی از دو اسکندر مجزا سخن می گویید و هر دو تاریخ اسکندری را بررسی کرده است و .....

پاینده باشید.

سکه ها سخن می گویند

سکه ها سخن می گویند

   درود بر خوانندگان عزیز

   در باب سکه های  الکساندر:‌

   سکه های الکساندر که بر روی ان حروف  ΑΛΕΞΑΝΔΡΟY حک شده است تنها و تنها مطابق با دو زبان و جدول حروف دو محل زیر مو به مو و صد در صد به صورت الکساندروی خوانده می شود.

.......................................................

Halikarnassos شهری در جنوب غربی کشور ترکیه امروزی محل تولد هرودوت

Milet شهری در 80 کیلومتری ازمیر در کشور ترکیه امروزی

.......................................................

Ξ در زبان گریک (اژه) باستان وجود ندارد و پس از فتح این جزایر  توسط الکساندر از کشور ترکیه امروزی در این زبان نمایان شده است.

جدول شماره 1

   علاوه بر مکان های  جدول شماره 1 این حرف در زبان مناطق ، anaktorion,athen ,kreta ,thera  دیده نمی شود.

این علامت Ξ در زبانهای iberi=e , lykich=ih   موجود است

.......................................................

   همچنین این علامت در خط محلی,argos,Korinthos,korkyra  دیده می شود و صدای ks  میدهد اما دیگر حروف این مناطق با سکه هم خوانی ندارد.  به طور مثال در گویش argos این علامت Λ به صورت گ خوانده می شود و برای ل علامت دیگری داشتند که با سکه مطابق نیست وهمچنین (د ) در این زبان به صورت D.. نوشته می شود و نه به صورت Δ لذا سکه با این گویشها قابل خواندن نیست.

.......................................................

   لذا این سکه ها تنها با دو زبان محلی کشور ترکیه امروزی به صورت الکساندر خوانده می شود.  هرودوت یونانی! و الکساندر یونانی ــ مقدونی!  هر دو از کشور ترکیه امروزی  بودند،  و با یونان امروزی (گریک ها) و مقدونیه امروزی (اسکودرا) هیچ ارتباطی ندارند.

   این خاندان الکساندر ها که به استناد سکه هایشان هم در غرب ترکیه و شمال سوریه امروزی بودند و نه مقدونیه فاتح هروم = سوریه شدند،  و یکی از آنان با لقب کی هروم پسر ارجاسپ به سوی ایران آمد قصر شاه را سوزاند و دختران او را به اسارت برد.  به استناد تاریخ ایران از ایران به آنان حمله کردند و آنان را نابود کردند جانشین آنان در سوریه خاندان سلوکیان (با ... سال فاصله از الکساندر تا سلوکس اول ) بودند،  که این خاندان در موصل با اشکانیان در گیر بودند (نه با افغانستان ارتباطی دارند،  و نه با شوش و تخت جمشید و....)

   هلنیست هم فرقه بین النهرینی و  ایرانی الاصل  است،  که در همین برهه و درگیری به سرزمین های دریای اژه راه یافته است.

   این سکه به زبان ایونی است،  خواستگاه این زبان نینوا هومر نیز متولد نینوا یعنی عراقی بود.

"مقدونیه ای در کار نیست  به تاریخ کشورمان اتکا کنید"

  ارجاسپ هیونی یا خیونی در زبان پهلوی ایونی هم خوانده می شود،  (ه، خ ،‌اَ در این زبان با یک شکل نوشته می شود)،  که شکل سوم یعنی ایونی را به شما نشان نمی دهند.

   بتازگی آثار قوم هند و اروپایی دیگری در آسیای صغیر بدست آمده  این قوم به پالایی (palaits  ) موسوم است،  و از زبان آنها در متون میخی بغازکوی یاد شده،  این زبان با هیتی میخی به خصوص زبان لویی از یک ریشه بوده،  و پایتخت این دسته از هندو اروپایی ها به نام پلا ( pala) در نواحی شمال سوریه قرار دارد،  (تاریخ ملل قدیم آسیای غربی – تالیف احمد بهمنش انتشارات دانشگاه تهران  239 به سال 1333)

.......................................................

   در اینجا یاد می کنم از استاد کشورم اصلان غفاری روحش شاد باد:

   بی هیچ تردید پیاده کردن نام مقدونیه در منطقه ارکه لائوس پس از جعل قصه الکساندر به وجود آمده و چنان که اصلان غفاری نیز گفته است،  از دروغ سازی های دوران بیزانس است.

    از مردم کشورم تقاضا دارم،  به گفته اساتید کشور مان (احمد حامی، ذبیح بهروز، اصلان غفاری، پوران فرخزاد و ....)  بیشتر توجه کنند،  همانگونه که مشاهده می فرمایید،  سخنان این بزرگواران قابل اثبات است.

پاینده باشید

پرنیان حامد

منتخب پرسش و پاسخ ها 5

منتخب پرسش و پاسخ های این وبلاگ

( 5 )

   پرسش73:  آیا درباره شهر رومی میرا در جنوب ترکیه می دانید،  که می گویند محل تولد سنت نیکولاس یا همان بابانوئل است،  او راهب کلیسای آن شهر تاریخی بوده و چون قدیسی شمرده می شده،  جای قبر او نیز در آن شهر باستانی باقی است.  آیا به میترایی و اسکندر رومی مربوط است؟

   پاسخ پرنیان حامد : بلی , در زمان کنستانتین که رومیان مدائن شکست خوردند و به استانبول امروزی مهاجرت کردند و آیین میترایی خود را به مذهب مسیحی تغییر دادند , نمادها و ایین های میترایی را با نام دیگر وارد مذهب جدید شان کردند که تقریبا هیچکدام با مذهب مسیحی و حضرت عیسی  ارتباطی ندارد ! مشهودترین آن مخلوط شدن تولد حضرت عیسی با نوروز میتراییان بوده است ( کتاب صفحه 170):

 ولادت  حضرت عیسی پسر مریم به استناد متون پهلوی و نوشته تاریخ بلعمی و مورخین شرقی چون عبدالله بن عباس:

از گاه عیسی علیه السلام تا پیغامبر ما (محمد) صلی الله علیه و سلم پانصد و پنجاه و یک سال بود

تاریخ تولد عیسی پسر مریم حدود 1909 سال پیش و در روز هفتم اکتبر بوده است . 2010 سال پیش تاریخ فتح اروپا به دست اسکندر (میتری دات کسری ارومیه ای) و بنیانگذاری حکومت ارومیان با مذهب میترایی در اروپا و 24 دسامبر روز تولد میترا (خورشید ) و نوروز میتراییان  بوده است .

سنت نیکولاس را هم که آیین مهری را در شب نوروز میترایی 24 دسامبر اجرا می کرده است تبدیل به ایزد فروغ کرده اند .آیا تا به حال نشنیده اید که می گویند بابا نوئل در قطب شمال زندگی می کند ؟ می دانید چرا؟

کتاب اسکندر تاریخ ایران الکساندر یونانی نیست صفحه  73 :

. بابا نوئل عیسویان که کلاه فریگی (مادی) بر سر و سدره سرخ بر تن دارد و سوار بر ارابه سورتمه ای بر اسمان ها می تازد و در زاد شب عیسی ( زاد شب مهر) به زمین فرود می اید و برای کودکان ارمغان  می اورد همان بغ مهر ایزد روشنی است که شانزده سده پس از بر افتادن ایین مهر در اروپا, عیسویان او را به شکل امروزی در اوردند (احمد حامی)

کتاب صفحه 206 :

 . اروپاییان محل بابا نوئل (بغ مهر) را در قطب شمال می دانند او با سورتمه ای که اسپان شاخدار ان را می کشیده اند به طرف قطب شمال رفته است و هر ساله از قطب شمال می اید و برای کودکان ارمغان می اورد . عجیب است که اسکندر روایات ایران نیز از اروپا به قطب شمال رفته است کلاه فریگی (مادی) به سر داشته , رنگ محبوب او قرمز و مذهب او میترایی بوده است و میترا با سورتمه و اسب شاخدار به اسمان رفته است (اسناد این گفته یعنی رفتن اسکندر به اروپا و سنگ لوح های معابد میترایی دال بر به آسمان رفتن میترا با سورتمه و اسب شاخدار و ... در کتاب ارائه شده است)

   پرسش:  درود . نماد های میترایی روی سکه های سلوکیان چیست؟

   پاسخ پرنیان حامد: درود بر شما دو ردیف  بالا علائم پشت سکه سلوکیان و دو ردیف پایین نمادهای  میتراییان است

   پرسش 72:  آیا چند هزارعرب قبیله های پراکنده عربستان در 2000 سال پیش عربی صحبت می کردند؟  یا اینکه زبان عربی بین 2500 تا 1500 سال پیش در بین النهرین شکل گرفت؟  لازم به ذکر است،  هم اکنون در نقاط دور دست و کوهستانی عسیر و ظهران جنوبی و مرز یمن،  مردمان قدیمی مدرسه نرفته با لهجه های دیگری حرف می زنند،  که  گویا بیشتر به زبان اریتره همانند است.  کلاً هیچ مدرک و سندی در دست نیست،  که آن چند هزار نفر ساکنان باستانی عربستان،  عرب بوده و عربی صحبت می کردند.  آیا نباید ایرانی های پژوهشگر گپ آن افراد کوهستانی را ضبط و در اینترنت منتشر کنند،  و به نوعی برای تحقیقات بیشتر تاریخی نگهداری شود؟

   پاسخ پرنیان حامد: خط عربی و فارسی  امروزی   خطی است که قبل از حمله  اعراب به ایران به خط کوفی شهرت داشته است و این خط مربوط به ایران بزرگ و بین النهرین بوده و به اعراب مربوط نمی شود . دستور زبان و ... زبان عربی را نیز تا آنجا که اطلاع داریم روزبه پسر جشنش ملقب به عبدالله  ابن مقفع از نوابغ ایرانی  در زمان عباسیان برای آنان به وجود آورده است . لاجرم زبان عربی امروزی قبل از زمان عباسیان وجود خارجی نداشته است . این اطلاعات کوتاهی است که من می توانم به جرات در اختیارتان بگزارم چرا که صحت آن قابل اثبات می باشد . اما توجه کنید پژوهشگر تاریخ شخصی نیست که برای 7000 سال تاریخ ایران سند جمع آوری کرده باشد . تحقیقات و اسنادی که من جمع آوری کرده ام تا پایان حکومت اشکانیان بیش نمی باشد . برای پیشنهاد جالب تان به پژوهشگران ساسانی و حمله اعراب به ایران رجوع کنید.     

   پرسش: در کجا می توان به نتیجه تحقیقات پیدایش اقوام آریایی و راندن اقوام جنوب غربی ایران دست یافت.

   پاسخ پرنیان حامد:  با سلام . در جنگ اهورا ( اورا = اور+ ان پادشاهی جنوب غربی بین النهرین با پایتختی  حدود هندیجان ایران  با اهریمن (اریمن = اریا من = اریایی ها , man  در زبان کهن به معنی ایل است = ایل اری  ) مردم شمالی  بین النهرین در حوالی رود اران امروزی . جنگ اقوام شمال غربی ایران امروز با اقوام جنوب غربی ایران امروزی که امروز هم پس از هفت هشت هزار سال هنوز ا هنوز شاهد ادامه ان هستیم .

   پرسش 346 : درود . ایا در زمان ساسانی سرزمین نیمروز که مرکز ان بابل بوده ,1 مکان بوده یا 2 مکان؟ اگر زرنک و نیمروز تقریبا در یک مکان بوده اند ,چرا زرنک را در سیستان کنونی فرض کرده اند؟  این متن را توجه کنید:

(یکی از واپسین روز های پاییز سال 626 ترسایی ,سپهبد مردان شیر مردان شاه ,پاذگوسبان نیمروز به همراه ازادبه شهر بان حیره و دسته ای چالاک تیزرو از میان جاده کوهستانی به سوی دستگرد روان بودند....مردان شیر روی اسب خم شد و به تندی میتاخت .هنوز نتوانسته بود سخنان سایب را فراموش کند .زیر لب نجوا کرد :براستی او چه میخواست بگوید ؟چه کسانی در نیم روز زندگی میکنند؟ مگر گروهی تازی بیابانگرد که خوراکشان سوسمار و چلپاسه است؟)

 نیمروز محل سکون اعراب گفته شده ؟ منظور حتما شمال عربستان است و سخن از زمان خسرو پرویز است......

   پاسخ پرنیان حامد:  درود تصور می کنم  نیمروز نام خطی بر زمین از شمال تا جنوب است که دو رسد خانه چغامیش و کعبه زردشت روی این خط بوده است ( فراموش نکنید در ان زمان زمین گرد نبوده است خط ها را با در نظر گرفتن مسطح بودن زمین از دید مردم ان روزگار تجسم کنید ) زرنک= سیستان امروزی را هم به کلی فراموش کنید غیر ممکن است . (این خط مبدا ایران با نام نیمروز را هم انگلیس ها به گرینوچ منتقل کردند , کاش جد شما به جای دیوار , شمشیر می کشید و نسل شان را بر می انداخت . این رها شدگان از سد اسکندری جهان را درهم کردند )

   پرسش 357 :  سلام . چرا در متون پهلوی مانند اداویراز نامه , نام الکسندر امده؟

   پاسخ پرنیان حامد:  درود بر شما . همین الان بر جستار  http://www.tarikhema.ir/forum/topic-t906-75.html#p26519  دقیقا بحث بر سر همین نام تلقین شده ای است که برایتان هزار جور می توانم بخوانم و فقط چون حمله الکساندر نامی تلقین شده است این نام را به این صورت خوانده اند قسمتی از این گفتگو :

پاسخ بزرگواری با نام ایرج از این جستار به سوال من برای خواندن این لغت در زبان پهلوی :

پرنیان حامد : اما بزرگوار نه انکه حمل بر جسارت باشد تنها پرسش است .
از شما تقاضا دارم باری دیگر مرا روشن بفرمایید :
چرا حرف دوم این لعت را به جای ( ر) (ل) می خوانید در حالی که در ترکیب بعدی که الان برای سوال بعدی ارسال خواهم کرد این ترکیب در اول کلمه را احتمالا ( ارومی  ) و نه ( الومی) خواهید خواند ؟  
مرا ببخشید جدا نمی خواهم جسارت کنم و روی سخن شما که صد البته دانسته هایی خیلی بیش از من دارید سخن بگویم . اما از شما استدعا دارم باری دیگر و بدون پیش فرض ها ترکیب دو اوای اول این کلمه را و گونه های مختلف خواندن ان را برای من توضیح بدهید . با سپاس
ایرج : بستگی به جمله دارد. در زمانهای كهن يكی از شيوه‌های نويسندگی ايرانيان، تندنويسی بود. بنابراين واكهای نزديك به هم(مانند ل و ر) را برپايهء ساده‌ترين شكلش می‌نوشتند. برای نمونه نويسهء ل يك زائدهء اضافه نسبت به نويسهء ر دارد اما در تندنويسی اين زائده گذاشته نمی‌شود. پس برای خوانش واژه‌ها نياز به جمله داريم. اما خوانش نامهای خاص نياز به اطلاعات بيشتری دارد همچون تقارن با ديگر دبيره‌ها.

پرنیان حامد : بزرگوار پس این لغت به صورت های گوناگون خوانده خواهد شد و ترجمه الکساندر از متن کارنامه  اردشیر بابکان تنها به علت پیش فرض دیکته شده حمله الکساندری است که بر سکه اش نیز الس آندروس( یا بهتر بگویم الح سندوروس و به تفسیر یونانی الکس= حامی , آندروس = ناحیه فرشا در سوریه = حامی سوریه )  نوشته شده و ان هم به همین سبک با کلی تفسیر و اما و شاید الکساندر خوانده شده است !

لاجرم اجازه می فرمایید این لغت را مثلا:  

دو حرف اول ان را به جای (ا ل ) برای شما (خ ر) بخوانم و ان را به خرو (خریدرو) اوستا = دیو خشم =خشم خونین درفش (ائشم خرویدرو) ازسپاهبدان اهریمن  تفسیر کنم و قسمت دوم نام را نیز به زناشویی خشم و منوشک نسبت بدهم که از این زناشویی گروه فره کاستان (کوخرید) اهریمنی زاده شدند و برای شما از زند و هومن یسن سند بیاورم که منظور این گروهند : ان از اهن الوده فرمانروایی بیدادانه ژولیده مو از تخم خشم باشد . ...دیوان ژولیده موی از تخم خشم ان بد تخمان از گسته خراسان به ایرانشهر بریزند ....فرمانروایی از این خشم تخمگان (ترکان چرمین کمر در نسخه پازند ) به شیداسپان کرسیاک ارومایی  دروج در ده سلمان (دیلمان) رسد ....

یا تفسیر را کنار بگذارم و لغت را مستقیم به صورت :

ارد ش ا خ ی ل = ار ت ش ا خ ی ل = ارتشاخ یل بخوانم و سپس در شجره نامه اشکانیان بلعمی – طبری :     اشک پسر حره پسر رسستان پسر ارتشاخ پسر هرمز پسر ساهم پسر روان پسر اسفندیار    نام او رابیابم و به یاد داشته باشم که : ساسانیان , اشکانیان را نتیجه تدبیر خائنانه اشک (برادر ساسان) دانسته اند و قسم خورده انتقام بودند و بنابراین اسکندر را اشک ارتشاخ برادر ساسان از نوادگان بهمن معرفی کنم

یا اگر بدون یونانی و مورخین ان هیچ سندی از کشور خودمان پذیرفته نیست ! ان را به صورت :

اراکساندر بخوانم و ان را به رود آراکس هرودوت = ارس  نسبت بدهم و به اراکس  اندر تفسیر کنم که با ارومی (ارومی + یه = محل زندگی ارومی ها )  نیز همخوانی داشته باشد ؟

بزرگوارآیا می توانم چنین کنم ؟ بزرگوار ایا می توانم تاریخ کشورم را به تفسیر تاریخ کشور خودم و اوستا بخوانم و تفسیر یونانی و اروپایی را که به عمد در تاریخ کشورم دخالت کرده اند کنار بگذارم؟

در تاریخ بلعمی در مکان الکساندر سروس خندروس نوشته شده است که ترجمه از زبان پهلوی به عربی بوده است و در زبان پهلوی خ - ه - ا جایگزینی دارد لاجرم این نام اندروس نیز می تواند خوانده شود .
الکساندر را در تاریخ ایران خندروس نوشته اند و نه اسکندر

   پرسش 225 :  درود.نظر شما در مورد این متن چیست؟

(در فاصله زمانی ساخت شهر مادی هگمتانه (از آخرین شاه ماد) و ساخت شهر سِلوکی سِلوکیه (از نخستین شاه سلوکی) هیچ شهری در ایران ساخته نشد. این زمان برابر است با زمان پادشاهی کورش بزرگ و بازماندگان هخامنشی او.)

   پاسخ پرنیان حامد: شهر مادی هکمتانه توسط اولین شاه ماد ساخته شده و نه اخرین !نخستین شاه سلوکی 36 سال قبل از کوروش کبیر است . ممکن است چون پادشاهان ماد فرصت زیادی برای قصر سازی نداشتند تا زمان هوخشتره در گیر جنگ با آشور بودند . این چه ارتباطی با هخامنشی دارد ؟  خود کوروش به استناد مدارک یونانی سازنده شهر کوروش است !  تخت جمشید که هیچ با کتیبه داریوش اول در مورد ساخت قصر شوش چه می کنید ؟

   پرسش: گویند که در حفاری های بابل ,الواحی پیدا شده شده است که ثابت میکند کوروش بزرگ دختر یک مرد بابلی را به علت بدهی ,گروگان گرفته بود!! و در موسسه ی اگیبی ان دختر را گذاشته بود!(موسسه ی اگیبی یک ربا خانه و فحشا خانه بوده و از این دختران گرو گرفته شده برای بهره کشی جنسی استفاده میشده!!) همچنین هزینه تاسیس این رباخانه از غارت لیدیه به دست کوروش بزرگ تامین شده ؟؟

   پاسخ پرنیان حامد:  ترا به خدا ما را نخندانید ! چشم الان به کل لینک هایی که فرستادید رجوع می کنم . اما قبل از ان به شما خاطرنشان می کنم بابل با ان فرهنگ و ان معبدی که زنان   خود را در جلوی ان وقف کرده بودند نیازی به فاحشه خانه نداشته که کوروش کبیر برایشان بسازد کل بابل از دید فرهنگ و ادیان امروزی  فاحشه خانه عمومی بوده است . بزرگترین اشتباهش این بود که بیت المقدس را آباد و قوم بنی اسرایل را رها کرد که مسیح موعود بخوانندش و امروز این مسخره بازی را راه بیاندازند. این قوم بی چشم و رو گند زدند به کل جهان !

   پرسش:  سایت رسمی ایشان(پژوهش های ایرانی) یک وبلاگ ساختگی نیست! یک سال است که این سخنان را میگویند .هر چند میدانم که شما سرتان را بردید زیر برف و خودتان را به کوچه علی چپ زده اید.فکر کرده اید منشور کوروش خونخوار که در شرایط پیروزی نوشته شده ,به سخنانش میشود اتکا کرد !!

   پاسخ پرنیان حامد: با سلام 5-6 طومار پرسش ارسال فرمودید که چون سخن بالا فقط شعار است ! شعار ندهید  یا سند بیاورید ! یا سوال علمی مکتوب کنید . من نه سرم زیر برف است و نه خودم را به راهی می زنم اما (ح ق ی ق ت ) حقیقت با  سند بدون شعار اضافی  با عقل سلیم و قضاوت صحیح تنها چیزی است که می پذیرم . من خود به تاریخ          چنین چیزی را بر این وبلاگ

مکتوب کرده ام . توجه ندارید ؟حوصله ندارید ؟ نمی خواهید بخوانید ؟ نخوانید مهم نیست اما قضاوت بی جا هم در مورد نخوانده ها نکنید !

در کل طومارهای شعار های شما قسمتی بود که قابل بررسی است :

۱- کورش هخامنشی در متون اوستایی نام کورش در متون اوستایی (اعم از یسناها، یشت‌ها، ویسپرد، وندیداد و خرده‌اوستا) نیامده است.

پاسخ : اوستا قبل از کوروش هخامنشی نوشته شده است ! چگونه نام او باید در این کتاب باشد ؟ به جای این همه شعار کمی هم فکر کنید!

۲- کورش هخامنشی در متون شرق‌ ایرانی نام کورش در متون شرق ایرانی (اعم از سغدی، بلخی، خوارزمی، سکایی و جز آنها) نیامده است.

پاسخ : متون شرقی ایرانی ؟! سوگود , سغد نیست . باختریش , بلخ نیست . خورآزمیا , خوارزم نیست . سکایی ها در حوالی در یای سیاه بودند ! سوگود, باختریش , خورآزمیا در غرب ایران امروز بوده اند و نام کوروش در متون بابلی و منشور او در بابل یافت شده است !

۳- کورش هخامنشی در متون فارسی باستان

در متون فارسی باستان هخامنشی اطلاعاتی باره کورش وجود ندارد، اما در دو جا نام او به شکل‌های زیر آمده است. یکبار در کتیبه‌های کوتاه و مکرر پاسارگاد: «من کورش، شاه هخامنشی»؛ و دیگری در کتیبه داریوش در بیستون که کمبوجیه و بردیا پسران کورش معرفی شده‌اند: «پسر کورش به نام کمبوجیه از دودمان ما در اینجا شاه بود»، «مغ گئومات به دروغ چنین می‌گفت که من بردیا پسر کورش هستم»، «وَهیَزداتَه به دروغ چنین می‌گفت که من بردیا پسر کورش هستم».

پاسخ :. انتظاری نداریم که داریوش شاهی که نسل او را از زمین برداشته , کتیبه ای از او یا پسرانش باقی گذاشته باشد ! به همت داریوش شاه اول هیچ کتیبه ای از انها در ایران باقی نمانده است .

۴- کورش هخامنشی در متون پهلوی اشکانی

نام کورش در متون پهلوی اشکانی (پارتی) نیامده است.

پاسخ : به کوشش دولت ساسانی اصلا متنی از اشکانیان باقی نمانده است که نام کوروش در انها باشد یا نباشد ! سه متن (ویس و رامین , یادگار زریران , درخت آسوری ) متن اشکانی حدس زده می شود ! یک مشت صورت حساب و سند مالکیت + چند سکه + زیر نویس یک خطی چند مجسمه , کل متون باقی مانده اشکانی در ایران است . متن کجا بود که در انها  دنبال اسم کوروش بگردیم و قضاوت کنیم ؟ 

۵- کورش هخامنشی در متون پهلوی ساسانی

نام کورش در متون پهلوی ساسانی (اعم از کتیبه‌ها و کتاب‌ها) نیامده است.

پاسخ : ساسانیان خود را از نژاد خاندان هوو می دانستند و مزدا ایین بودند . در این متون جز از نام و بررسی سرگذشت این خاندان  تقریبا با هیچکس دیگری کاری نداشتند !

۶- کورش هخامنشی در متون مانوی نام کورش در متون مانوی نیامده است.

پاسخ : محبت بفرمایید شجره نامه ها بررسی زندگی نامه شاهانی که در متون مانوی امده است مکتوب بفرمایید ! که ما بتوانیم قضاوت کنیم " همه را نوشته جز کوروش ! "

۷- کورش هخامنشی در متون فارسی,

الف) کورش هخامنشی در شاهنامه فردوسی نام کورش در شاهنامه فردوسی نیامده است.

ب) کورش هخامنشی در شعر و ادبیات فارسی نام کورش در شعر و ادبیات فارسی نیامده است.

ج) کورش هخامنشی در تاریخ‌نامه‌های ایرانی

نام کورش چند بار به شکل‌های کورش، قورش، قورس همراه با شرح مختصری از او در آثارالباقیه ابوریحان بیرونی، تاریخ پادشاهان و پیامبران حمزه اصفهانی و چند متن دیگر آمده که بازتاب و تلخیصی از کتاب تورات یهودیان است. تفصیل این روایت‌ها را در بخش بعدی که به «بررسی نام و شرح حال کورش هخامنشی در منابع عبرانی» اختصاص خواهد داشت، دنبال می‌کنیم. حمزه اصفهانی نام کورش را یک نام عبرانی یهودی می‌داند.

این همه آنچه بود که در متون ایرانی در باره کورش بزرگ آمده است. سکوت منابع ایرانی در قبال نام کورش نشان می‌دهد که ایرانیان با اینکه اندکی با نام او آشنا بوده‌اند، اما کورش در بهترین حالت شخصیتی ناچیز بوده است که ایرانیان برای او اهمیتی قائل نبوده‌اند.

پاسخ : به لطف داریوش اول هخامنشی و سلسله ساسانی سندی نداشتند که از او نام ببرند ! کتیبه ها و منشور کوروش را ما یافته ایم . انها این اسناد را هم نداشتند

درود بر شما .کسی قصد خنداندن شما را ندارد .این در 50 لوح کشف شده در بابل به دست امده! صریحا نوشته شده در سال هشتم پادشاهی کوروش در بابل، دختری به نام تابموتو به دلیل اینکه پدرش یک سکه طلا و ده سکه نقره به مؤسسه مالی یا رباخانه اگیبی بدهی داشت، به گرو گرفته شد تا زمانی که پدرش بدهی خود را تسویه کند .به جای خندیدن , ترجمه ها را بخوانید و ان را نقد کنید . این هم ادرس ها:http://ghiasabadi.com/true-cyrus-and-fantasy-cyrus.htm) http://ghiasabadi.com/true-cyrus-and-fantasy-cyrus-02.htm http://organon.blogfa.com/post-81.aspx

پاسخ: ایا متوجه علت خنده من شده اید ؟ در بابل رسم دختران چنین بوده است : هر دختری می باید قبل از ازدواج خود را وقف ایشتر می کرده است یعنی به ازای قیمتی با هر مردی که جلو می امده هم بستر می شده است . شهر بابل به علت این رسم از دید فرهنگ امروزی ما فاحشه خانه عمومی بوده است (که عیب و عار نبوده است تصور ان برای ما امروز وحشتناک است و به دور از عفت اجتماعی !) حال کوروش کبیر دختر او را به کدام عیاش خانه فرستاده است کل شهر فاحشه خانه بوده است !

باز هم صد رحمت به کوروش کبیر 1 دختر را با سند مکتوب و علت ان برای قرض پدرش نگه داشته است حتی سند رسمی هم نوشته مبادا گم بشود پادشاهان قبل و بعد از او کل زنان و دختران شهر را به اسارت می بردند , به انان تجاوز می کردند و انان را می کشتند !

خنده ام می گیرد که برای رد کوروش کبیر چه اسناد جالبی ارائه می شود .

نقاشی که دو هزار سال پس از او کشیده شده است

نبودن نام او در اوستایی که قبل از او نوشته شده است

ارائه لوحی که نشانگر احترام او حتی برای دختر بچه ای که پدر مغلوب در جنگ و مقروض  او را نه تنها به رسم ان زمان تکه تکه نکرده است بلکه زحمت نوشتن لوح رسید او را هم به خود داده است !

کوروش کبیر نه خداوند بوده , نه بت است و نه .... او هم مانند دیگران جنگ کرده است و  جنگ برابر کشت و کشتار است . تنها عمل خیر او این است که به رسم ان روزگار مردم را به اسارت نگرفت و از با خاک یکسان کردن شهر ها خودداری کرد . مردم تسلیم شده را قتل عام نکرد و به باور های مردم احترام گذاشت اولین پادشاه جهان است که چنین کاری کرده است و باعث افتخار ما ایرانیان است . ( یک دختر به اسارت برده است ؟ کل زنان شهر مطلق به شاهان فاتح بوده اند ! خنده ام می گیرد !)

   پرسش 249 :   نمیدانم شنیده اید یا نه ؟ تازگی بازی جدید در اوردن که فردوسی زرتشتی بوده! نمونش مزخرفات بهرام مشیری (خودشان را مسخره کرده اند یا ما را ؟ هر کس برای احیای تاریخ و زبان و فرهنگ ایران کوشش کند زرتشتی است؟)

   پاسخ پرنیان حامد: فردوسی اگر زردشتی بود کلامی هم خودش در باب او می نوشت  و عینا گفته های دقیقی را کپی نمی کرد و هر کس ادعا می کند او زردشتی بوده است سخنان او را پس از گفته دقیقی در مورد گشتاسپ و اسفندیار بخواند ببیند نظر او همچون متون زردشتی تایید این شاه است یا تکذیب او !

   پرسش 255 : چرندیات بهرام مشیری در مورد فردوسی را در یوتوب بخوانید و بخندید. البته همین چرندیات ایشان روی خیلی ها اثر گذاشته و دارند نسبت به مسلمان بودن فردوسی تحقیق میکنند. (خوبه اولین بخش های شاهنامه اندر ستایش پیامبر (ص) است).  تا دیروز میگفتن فردوسی چاپلوس پادشاهان ایران و سلطان محمود بوده حال بازی جدید در اورده اند. (در ان زمان کتاب هایی از خطر نابودی در امان بوده اند که در کتابخانه سلطنتی نگه داشته میشدند فردوسی میخواست چاپلوسی کنه میرفت تو دربار سلطان محمود پیش شاعران درباری واسه پاچه خاری و از همشون هم سرامد تر بوده ولی این کار را نکرد!!).

   پاسخ پرنیان حامد : ایا ممکن است فردوسی را راحت بگذارید ؟ کوروش کبیر تمام شد نوبت فردوسی است ؟ اگر یک نفر حرف حق بزند اما هم کیش شما نباشد , حرف او را می پذیرید یا نه ؟ نمی توانید آیین و کیش فردوسی را مشخص کنید چون شخصا انسانی است که به همه احترام گذاشته , اگر هم مکتوب کرده همه عقاید مختلف را از زبان افراد گفته است , شما بگویید مسلمان بوده , اقا بفرمایند زردشتی بود , ان یکی بگوید ملحد بود , من سند می اورم همه را بود و هیچکدام را نبود .

آنچه مهم است آنکه  فردوسی یک انسان بود انسانی که به همه احترام گذاشته , انسانی که از تعصبات بی جا دوری گزیده , انسانی که زندگی خود را وقف زبان و تاریخ کشورش کرده است . روحش شاد باد ,  یادش جاودان  هر که ایرانی است از هر قوم و کیشی که هست , به احترام زحماتش به او احترام خواهد گذاشت ,از هر قوم و کیشی که بود.

پرسش: درود .چرا این سخن داریوش اول که میگوید :"طلا از سارد و از راه باختر اورده شد" را در کتاب نیاوردید ؟ همین ثابت میکند باختر در غرب ایران ,سر راه سارد تا شوش بوده . حتی بلخ امروزی هم معدن طلا ندارد!

   پاسخ پرنیان حامد : درود بر شما . باور کنید مدرک انقدر زیاد است اگر می خواستم بنویسم کتاب بیش از هزار صفحه می شد.

   پرسش266   : درود بر شما .در مورد تخت جمشید ,اگر معبدی میترایی است چطور ان را داریوش و خشایارشا و اردشیر که مزدایی بوده اند ساختند؟ داریوش که مقبره داره ولی مزدایی ها جسد هاشون را خوراک مرغان میکنند! در مورد میترایی بودن پارسه کد بیشتر توضیح میدهید ؟

   پاسخ پرنیان حامد:  درود بر شما .آیینی جدید با قدمت حدود  40 سال با عنوان مزدایی بر ضد ایین قدیم و به وجود آورنده جنگها ! عجیب نیست اگر  پادشاهی سیاست مدار با نام داریوش به ان سوگند بخورد , در ضمن هوای ان یکی را هم داشته باشد و ایین هردو را اجرا کند و به هیچکدام پایبند نباشد . سپس مقبره او مزین به چلیپای (صلیب)  میترایی باشد . داریوش و خشایار تخت جمشید را ترمیم و گسترش داردند  ان را نساختند! نام این محل تخت داریوش و تخت خشایارشا نیست ! نام این محل تخت جمشید (نماد سومریان میترا آیین افتاب پرست با لغت شید در ان ) است

پاسخ : با سلام . خیر الکساندر در مدت 14 سال حکومتش  از انطرف اروپا را فتح کرده از این طرف با هخامنشی ها درگیر بوده رفته افغانستان و پاکستان را فتح کرده از ان طرف رفته مصر را گرفته بعد رفته اسپانیا از اسپانیا رفته هندوستان از انجا رفته یمن از انجا رفته مکه از مکه رفته قفقاز رسیده به انگلستان بعد پریده رفته فرانسه مطمئن هستم تا امریکا هم رفته بود چون گفتید دونده خوبی بوده است . خجالت بکشید !

1-الکساندر به سال 334 ق.م حرکت می کند3  سال بعد یعنی به سال 331 ق.م در حال جنگ بی امان  با داریوش 267   خانم حامد الکساندر 3 هفته ای رسیده هند؟یا مدت 10-12 سال ؟

سوم به بین النهرین می رسد . بسیار خوب تا اینجا قابل قبول بفرمایید مصر را چه زمانی  فتح کرده است ؟ تصور نمی کنم شاه مصر در این زمان قدرتی کم تر از داریوش هخامنشی داشته است ! لاجرم 3 سال هم  وقت لازم بوده مصر را بگیرد !چگونه 333 ق.م در حال جنگ ایسوس و در حال دنبال کردن داریوش به طرف بین النهرین 332 ق.م  از مصر سر در می آورد؟ بعد 331 ق.م در عراق است ! (لابد ایشان کاشف هواپیما های جنگی هم بوده است , یا شاید با ارتش یونان سوار بر قطار سریع السیر بوده ) اقای عزیز , بزرگوار, گرامی  کمی هم تفکر کنید الکساندر به دنبال داریوش سوم یک نک پا چگونه به مصر رفته و برگشته است ؟ در مورد سال 330 ق.م سخن می گوییم ! یک کاروان از بابل ,  بدون جنگ 2 سال طول می کشیده تا مصر برود و برگردد الکساندر چگونه 6 ماهه تا مصر رفته  ان را فتح کرده و برگشته ؟   مکتوب بفرمایید الکساندر چه زمانی و چگونه مصر را فتح کرده است ؟ (دنبال داریوش بود یا دنبال فرعون ؟! تکلیف ما را معلوم کنید ) 

2- مکتوب کردند الکساندر به سال 329 ق.م در سغد و بلخ افغانستان بوده است. سر راه هم تخت جمشید سوزانده است به همدان رفته است از انجا به خراسان رفته است از خراسان به سیستان رفته است از سیستان به کرمان رفته از آنجا به افغانستان و بلخ و سغد ! (از اینجاست که دردسر شروع می شود) بفرمایید الکساندر چگونه 2 ساله این راه را با ان سپاه  وسط کویر و کوه پیموده و این همه قلعه و محل ها را فتح کرده و سر راه در حال شمشیر زدن آجر و سیمان هم اورده شهر ساخته است؟ همین الان وسط تهران که هیچ وسط آلمان هم  با این همه تجهیزات 2 سال طول می کشد یک اپارتمان چهار طبقه بسازید ! اقا 320 ق.م چطوری 2 ساله این همه شهر ویران کرده و ساخته است و جنگیده است و فتح کرده است و ... ؟

3-الکساندر به سال 323 به استناد لوح بابلی در این شهر چشم از جهان فروبست . و نیکاتور (نیک + آتور یعنی آتش نیک !  بماند) سلوکس اول از سرداران او در سال 306 به جای او نشست که چون حفره برای عوام فریبی خیلی گود شد ماست مالی کردند که از سال 312 تا 306 گرفتار جنگ  بود و وقت نکرد تاج به سر بگذارد و شما بفرمایید حفره اول را چگونه پر کنیم ؟ از سال 323 مرگ الکساندر تا سال 312 که سردار ا و سلوکید مشغول جنگ شد (تا بتواند 6 سال بعد تاجگزاری کند ) 11 سال است +6 سال  جنگ اقا = 17 سال بفرمایید با این 17 سال سوراخ این وسط چه کنیم ؟

شاید لوح بابلی مرگ الکساندر دیگری را مکتوب کرده است ؟ شکر خدا برای به هم ریختن تاریخ تا دلتان بخواهد الکساندر و مهرداد موجود است ؟

نظرتان در مورد این یکی چیست ؟ Alexander I of Epirus king of Epirus about 342 BC  شاید این الکساندری است که 323 در بابل مرده است ! چون اون که 17 سال اختلافش با جانشینش غیر منطقی است راستی دو تا دیگم هستند :

Alexander IV of Macedon , Alexander V of Macedon

 شاید هم یکی از این دو تا باشند . حال  محبت بفرمایید تکلیف ما را با مرگ او و 17 سال فاصله جانشینش را مشخص بفرمایید . 

 تازه اقای X  با دلایل قطعی ثابت کردند که پشت سکه های الکساندر نوشته الکساندروس و همچنین پشت سکه های اشکانی نوشته دوستدار یونان .

پاسخ : خیر , ایشان با استفاده از تفسیر سخن می گویند . و تصور می کنند مدرک = زورگویی و فحاشی ! ایشان توجه نمی کنند  سکه و زبان 320 ق.م koine geek است ایشان با به هم مخلوط کردن بحث ها مشغول ماست مالی می باشند . پشت سکه اشکانی نوشته فیل للحنوز تفسیر فرمودند زبان یونانی چون فارسی 2-3 H  دارد انقدر کوته فکر هستند که توجه نمی کنند علت وجود چند ه و ز و ت در فارسی حمله اعراب و مخلوط شدن الفبای انها در فارسی است , چه جوابی به ایشان بدهم ؟ بنویسم اقا , اعراب در چه زمانی به یونان حمله کردند که 2-3 تا ه دارند ؟ یا بنویسم اقا , توجه نمی کنی یونانی هر جا هر چه به نفعش نیست تفسیر روش نوشته است ؟ فراموش کنید ایشان از ال فسیل و بحث با ایشان تلف کردن وقت است .

حتی نام الکساندر در اثار مصری موجود است و در لوحی بابلی و پاپیروسی مصری . نام الکساندرس به معنی حامی بشر است .

پاسخ : تفسیر و بررسی شد شما بفرمایید الکساندر چگونه و در چه زمانی  مصر را فتح کرد و لوح بابلی مربوط به کدام الکساندر است . تا به این سخن ادامه بدهیم .

مورخین یونانی در مورد رود اکسوس این سخنان را زدند؟

پاسخ : چرا نمی خوانید ببینید یونانی ها سرچشمه و ابریز اکسوس را کجا نوشتند ؟ اکسوس از کوههای قفقاز سرچشمه می گیرد به دریای کاسپیان می ریزد . الکساندر هم پس از فتح باختریش تازه به اکسوس می رسد  .

باقی سخنان مورخین یونانی را در مورد الکساندرس پذیرفته اید؟

پاسخ : بله اقا پذیرفته ام بدون تفسیر یونانی و اروپا یی و تفسیر جنابعالی روی آنها .

مورخ یونانی نوشته 320 ق.م  یک شخصی این اطراف بود . یونانی هم نبود . اول مزاحم خود ما شد . بعد هم رفت به طرف ایران سر راه قصر یک شاهی که به درستی نمی دانیم کیست (چون هرودوت مورخ خودمان جای تولد هوخشتره با کوروش کبیر را قاطی کرده لاجرم به گفته او حساب به داریوش سوم می رسد که غلط است) را سوزاند و دختران او را به اسارت گرفت و دنبال شاه کرد ارمنستان را فتح کرد و از انجا به دنبال شاه به هندیجان رفت و در سن 33 سالگی در بابل (چون دوست نداریم بنویسیم به چه علتی تنها می نویسیم :  ) مرده است .

در تاریخ ایران مکتوب است  320 ق.م شخصی با لقب کهرم = کی هروم از نژاد یونی های آشوری به طرف ایران امد قصر شاه را در بلخ بامیان=آذربایجان سوزاند پدر و زن او را کشت , ارمنستان را فتح کرد دختران شاه را به اسارت گرفت و بدنبال شاهی که در پایتخت نبود به هندیجان رفت . شاه را در قلعه ای در پارس محاصره کرد .ایرانیان  او را گرفتند و در بابل تکه تکه کردند

معلومه که قبول دارم , در تاریخ کشور ما هم ثبت است . کسی حرفی ندارد اما اون شاه داریوش سوم هخامنشی نبوده است . اصلا تصور اینکه داریوش حرمسرای خود را 2000 کیلومتر از پایتخت دور کرده باشد که در ایسوس اسیر الکساندر بشوند همه را به خنده می اندازد . چرا اسباب مسخره کردن مورخین یونانی را فراهم می کنید ؟ انکه الکساندر یونی با او جنگیده است اسفندیار و گشتاسپی هستند که حدود 36 سال قبل از کوروش کبیر سر سلسله هخامنشی بوده اند . 266 سال بعد سرگذشت شخص دیگری در تاریخ ایران با لقب اسکندر امده است که هیچ ارتباطی با الکساندر یونانی شما ندارد . شما اصلا توجه ندارید که اصل بحث چیست ! نوشتید بررسی کتاب , کتاب را که نخوانده اید , یک لحظه هم مجال نمی دهید بگویم ادعا چیست که بر سر ان بحث کنیم!

http://www.ravid.ir

منتخب پرسش و پاسخ ها 4

منتخب پرسش و پاسخ های این وبلاگ

( 4 )

   پرسش64:  آشوریها، یونانی ها، رومیها دامن پوش تاریخی بودند، اما تمام قبایل ایرانی یا آریایی، شلوار پوش بودند، اینجا یک مسئله است، اگر روم از رومیه باشد، پس باید رومیه ها دامن پوش بوده باشند، یعنی اسکندر ایرانی باید دامن پوش باشد، و همچنین اشکانیان دامن پوش بوده باشند، که نبودند. آیا این موضوع می تواند یک تضاد ایجاد کند، که نیاز به تعریف و تحلیل داشته باشد؟

   پاسخ پرنیان حامد: با کمال میل  تعریف و تحلیل می کنیم:

اولین دامن پوش (شلیته پوش ) جهان = مهر ( میثره- میترا) پیامبر , ملیت = ایرانی , قدمت = حدود 7000 سال پیش.

پادشاهان هخامنشی در مراسم رسمی از دامن بلند استفاده می کردند . نمونه لباس رسمی پادشاهان هخامنشی:

نمونه لباس اقوام ایرانی در کتیبه تخت جمشید پارسها و مادها که همگی دامن دارند A  :

ایرانیان در هنگام جنگ از دامن کوتاه (شلیته) استفاده می کردند . نمونه جنگ سرباز پارس و ماد کتیبه تخت جمشید:

نمونه لباس پادشاهان پارس و ماد با دامن بلند کتیبه تخت جمشید :

کتیبه پیروزی  داریوش شاه در بیستون :

در این کتیبه داریوش شاه و دو سربازش با دامن بلند رسمی و کلیه اسرا با دامن کوتاه دیده می شوند این پادشاهان اسیر شده عبارتند از :

"اسرینا " پسر "اوپادرام" از  اعیلام 2. "نیدینتوبل" پسر" اینایرا " از بابل 3." مارتیا " پسر" چین چیخ ری" از پارس و اعیلام 4." فراورتیش " از ماد 5."چیساتاخما " اهل ساگارتی  از دودمان هوخشتره 6."فرادا " از مرو  7."وهیزاداتا " از پارس 8. "اراخی "پسر" خالدیت" از بابل 9.اتامائیتا در اعیلام شورش کرد 10. "سکونخا " سردار سکاهای کلاه نوک تیز .

به استناد این کتیبه مردان اعیلام , بابل , پارس , ساگارتی, مرو , ماد و سکاها همه شلیته ( دامن کوتاه ) پوش بوده اند.

پشت سکه اشکانیان پادشاه دامن پوش اشکانی عکس 6183 A :

این هم نژاد و لباس و فرهنگ اروپا قبل از انکه رومیان رومیه= مدائن به آنجا برسند (کتاب اسکندر تاریخ ایران الکساندر یونانی نیست صفحه  201  ) :

مجسمه ای از کلتن (سلتها) در آلمان عکس 6183

در توضیح نژاد گالیر امده است :

گالیر ها به سه قسمت هستند. گروهی در belgern گروهی در auitanern و گروه سوم نژاد keltern در المان می باشند.

در مورد نژاد مردم انگلستان در تاریخ ایران و در شاهنامه فردوسی چنین امده است

همه روی هاشان چو روی هیون                              زبانها سیه دیدهاشان چو خون

سیه روی و دندان ها چون گراز                               که یارد شدن نزد ایشان فراز

      سکه ای از گالیرها (سلتها) عکس 6183

همچنین می دانیم که کلاه خودها و سپر های سلتی دارای نشان گراز بوده اند

همه تن پر از موی و رخ همچو نیل                           بر و سینه و گوشهاشان چو پیل

بخسبند و یک گوش بستر کنند                                  دگر بر تن خویش چادر کنند

   پرسش71:  آیا جشن و کارناوال خدای ساترن (زحل)، که برای خیر و برکت در روم غربی برگزار می شد، ریشه از ایران داشته است؟

   پاسخ پرنیان حامد :  بلی به علت وابستگی 3 جشن زمستانی ایرانی هر 3 جشن نوروز مهریان   و آشوب اجتماعی چهارشنبه صوری که مربوط به خمسه مسترقه  جشن نوروز طبیعت در ایران می باشد و انعکاس آن در اروپا را به تفضیل برای شما شرح خواهم داد :

 درتمدن ایران باستان از چهار  جشن آتش بازی زمستانی اطلاع داریم .

 1 . اول دی یلدا( به معنی تولد)

2.  جشن دهم دی ماه ( 10 روز پس از تولدی دیگر)

 3. دهم بهمن جشن سده ( چهل روز پس از تولدی دیگر)

  3. چهارشنبه صوری هفته آخر اسفند ماه .

مراسمی که در این جشنها اجرا می شده است عبارتند از :

1. پاک ساختن خانه و زندگی

2. فروکشتن و باز افروختن اتش

3. شرکت در آیین با صورتکها

4 نبرد میان گروههای متقابل

5. بر پا کردن سازها و نمایش ها و انجام دادن عمل ارجی و میرنوروزی 

در ایران باستان و هنوز هم در ایران به هنگام نوروز بسیاری از این ایین ها اجرا می شود . پاکیزه ساختن خانه و کاشانه که ان را خانه تکانی می نامیم عمومیت دارد . افروختن شمع تازه بر سر سفره ی عید یا روشن کردن چراغ بازمانده ایین افروختن اتش نو است از سنت را افتادن دسته ها با صورتک های سیاه انچه در ایران باز مانده مراسم حاجی فیروز است در مورد مسابقات و زورازمایی ها که نماد نبرد خدایان و دیوان است می توان هنوز هم به روستا ها رفت و به تماشای این نبردها نشست . اما عیاشی های مربوط به این عید بهاری و اعیاد فصلی که گوشه ای از به آشوب کشیده شدن نظم و قرار جامعه به شمار می امده است در ایران به شادمانی عمومی تبدیل شده است دین زردشت و پیامبر اسلام اجازه ای بدین گونه عیاشی ها نمی دادند  زیرا اصولا دین در ایران پیوسته از نوعی والایی اخلاقی و معنویت خاص بهره مند بوده است و در ادیان رسمی ایران در طی تاریخ جایی برای عیاشی های جنسی وجود نداشته است  .آیین  های اغاز سال نیز معمولا با تکراری از اشفتگی و سپس نظم نخستین جهان همراه است . ایین دیگری که پیش از عید معمولا بر قرار بوده است , ایین ارجی یا همبستری گروهی است که معمولا در تاریکی انجام می یافته است این امر خود به معنی بر اشفتن نظم و ارته در جامعه است بخصوص اگر توجه کنیم که مراسم ارجی به هنگام تاریکی انجام می یافته است و تاریکی خود از نماد های اشفتگی نخستین است .با این همه هنوز هم از درهم ریختن نظم اخلاقی و وجود ارجی در سرزمین ما نشانه هایی در دست است که شاید زمان بحث درباره آنها نباشد .

از ایین های دیگر که مربوط به درهم ریختن نظم اجتماعی است و در میان اقوام بسیاری عمومیت داشته و در ایران هنوز هم اثار آن بازمانده است جابجا شدن ارباب و بنده با یکدیگر است . که نشانه های کهن ان را از عهد تمدن بابل در دست داریم این ایین در زمان ما به نام میرنوروزی معروف است . ولی در نقاط بسیاری از ایران به نامهایی دیگر نیز رایج است. میرنوروزی حکومتی پنج روزه دارد و بنا بر ایین به هنگان نوروز امیر یا حاکم محل بر حسب ظاهر از امیری یا حکومت می افتاد و بر جای وی امیر یا حاکمی موقت می نشاندند و این شخص در طی چند روز حکومتی سوری می کرد و سپس چون حکومت پنج روزه اش به سر می رسید حاکم اصلی به جای خویش بر می گشت.

کهن ترین نشانه ای که در اسیای غربی از جشن سال نوبازمانده به نخستین خاندان سلطنتی اور مربوط می شود .

در اعصار باستان روزهایی که معرف اشوب ازلی بود با ارجی همراه بود و این روزها معمولا قبل از اغاز سال نو قرار می گرفت .

 در ایران خمسه مسترقه معرف این دوره اشوب ازلی است . که پیش از سال نو یا به اعتبار دیگر در پایان سال کهن قرار می گیرد . در این پنجه در اصل سنت های اجتماعی مربوط به نظم جامعه بر هم می ریخت میرنوروزی خود نمونه ای بازمانده از این اشوب ازلی در جامعه است . که بنا بر ان محکوم به مرگی یا مجرمی را حاکم و پادشاه موقت می کردند و او در این پنج روز فرمان می راند بعد او را می کشتند یا می گریخت درباره ی مراسم ارجی در ایران دقیقا متنی در دست نیست .

تنها از متون اسلامی بر می اید که پیش از اسلام جشن سده وجود داشته است دین زردشتی احتمالا عید سده را به این دلیل که به گونه ای حالت جادویی داشته نپذیرفته است جشن سده در واقع جشن چله ی خورشید است یعنی چهل روز از شب یلدا شب تولد خورشید گذشته است که ان را جشن می گرفتند و اتش به پا می کردند و این جادوی گرم کردن جهان به شمار می امده است . چله که سردترین موقع سال است در این زمان تمام می شود و پس از ان زمین نفس می کشد و در چله بعدی از سرما کاسته می شود .

شاید چون  از این روز تا روز گرد اوری قله در نواحی جنوبی ایران یک صد روز فاصله است , بدین سبب این جشن را سده نامیدند .

درباره اداب اجرای این جشن نیز روایاتی هست که یاد می شود . این جشن را به هنگام شب برگزار می کردند همگان به صحرا می رفتند و کوهه هایی از بوته ها فراهم می ساختند و انها را بر می افروختند و شادی و پایکوبی می کردند و معتقد بودند که این اتش بازمانده ی سرما را نابود می کند . در جشن سده سپر و شمشیر چوبین و بوق سفالین می فروختند و صورتک ها بر چهره می زدند و چنگ و چغانه بر می گرفتند و به شب شهر چراغ ها می کردند.

روز اول زمستان در دیدگاه پرستندگان خورشید در اعصار باستان می توانست روز مقدسی باشد از این روز که کوتاهترین روز سال است هرچه به ترتیب در شمارش تقویمی ایام به عقب یا جلو برویم روز پیوسته بلند تر می شود از سوی دیگر خورشید که با رسیدن به چله تابستان به اوج قدرت خود رسیده و سپس کهولت و زوالی در نیرویش مشهود شده هر روز زمان دیدارش کوتاه تر و کوتاه تر می گردد . در طی پاییز به پایان خود می رسد و سپس درازترین شب سال شب یلدا شب تولدی دیگر می رسد و پس از شب یلدا باری دیگر زندگی و جوانی از سر می گیرد و هر روز نیرومندتر می شود . پس اگر نخستین روز زمستان را پس از شب یلدا تولدی دیگر و اگر نه تولد توان یافتن و جوانی از سرگرفتنی دیگر برای خورشید بدانیم در واقع سال کهن خورشید کهن و همه چیز کهن با اغاز زمستان به سر می رسد و سال و خورشید و جهانی نو اغاز می گردد و انگاه 10 و 40 زمستان و جشن گرفتن ان ما را با ایین کهن و زنده دیگری رو به رو می سازد

تقریبا در همه ی استان های کشورما و سرزمین های ایرانی نشین 10- و 40 تولد کودک را جشن می گیرند

افروختن اتش ها به شب یعنی تاریکی را فرو کشتن که در این جشن های زمستانی عمومیت داشته است .

در جشن سده در نوشته های اسلامی بخصوص در کیمیای سعادت سخن از وجود صورتکها و بخصوص سپر و شمشیر می رود که معرف  نبرد متقابل میان گروه هاست . ما حتی از اجرای مراسم ارجی در این عیاد با خبر هستیم . (مهرداد بهار)  

انعکاس چهار جشن زمستانی ایرانی در اروپا :

آنچه جالب است بدانید اثار تقویم مهریان در اروپا می باشد که در کتاب از ص 70 بررسی شده است اما کوتاه انکه :

گاه شمار خورشیدی ایرانیان با سال 365 روز و شش ساعت که دقیق نبود ( سال خورشیدی از 365روز و شش ساعت کمی کمتر است)همراه ایین مهر به اروپا رفته است. یولیوس =ایلیوس  کسر=کی سر انرا در سال 46 ق.م در کشور روم رواج داده که اغاز سال ان مانند سال مهریان ماه مارس بوده . از چه زمان ان را به یکم ژانویه جا به جا کرده اند مشخص نیست . با توجه به نام ماههای اروپایی  می توان این گفته  را به راحتی اثبات کرد : سپتامبر یعنی هفت که امروزه نهمین ماه سال شده , اکتبر یعنی هشت که امروزه دهمین ماه سال شده , نوامبر یعنی نه که امروزه یازدهمین ماه سال شده , دسامبر یعنی ده که امروزه دوازدهمین ماه سال شده است.کشیشان عیسوی که نتوانستند این جابجایی را پنهان کنند به برهان سال باستانی روم ده ماه داشته است و این نامها از ان زمان است روی اوردند .اگر تصور کنیم که این گفته هم درست باشد باز با گاه شمار عیسویان هیچگونه بستگی ندارد . کشیشان عیسوی تا سده  چهارم میلادی مانند ارمنی ها روز ششم ژانویه را زاد روز عیسی می دانستند پژوهشگران به اینجا رسیده اند که نه تنها زاد روز عیسی روشن نیست بلکه زاد سال ان حضرت هم چند سال پس از اغاز گاه شمار میلادی بوده است پس بیست و پنجم دسامبر زاد روز عیسی نیست             

به زبان پارسی قدیم           فارسی امروزی                انگلیسی             فرانسه               المانی

کیوان شید                       شنبه                              satur/day        same/di          sams/tag         

مهر شید             یکشنبه                           sun/day                       dimanche!      Son/tag

مه شید               دوشنبه                           mon/day         lun/di              mon/tag

بهرام شید                       سه شنبه                         tues/day          mar/di             dines/tag        

تیر شید              چهارشنبه                                   wednes/day    merce/di          mitwoch!

اورمزد شید                     پنج شنبه                         thus/day          jeu/di               donnes/tag

ناهید شید                        جمعه                             fri/day!                       Vendre/di       frei/tag!

 اینها همه گویای ان است که گاه شمار عیسویان از گاه شمار مهریان گرفته شده است.

و اما 4 جشن یاد شده در اروپا

. اول دی یلدا( به معنی تولد) = 24 دسامبر که به تولد حضرت عیسی تحریف شده است .کتاب ص 170

 

  2010سال پیش تاریخ تاجگذاری و فتح کامل اروپا به دست اسکندر و ارش (شاهپور خسرو نژاد اشک هشتم )  octavius میباشد که هنوز هم مبدا تاریخ اروپاییان است چه که ولادت  حضرت عیسی پسر مریم به استناد متون پهلوی و نوشته تاریخ بلعمی و مورخین شرقی چون عبدالله بن عباس : از گاه عیسی علیه السلام تا پیغامبر ما (محمد) صلی الله علیه و سلم پانصد و پنجاه و یک سال بود . تاریخ تولد عیسی پسر مریم حدود 1909 سال پیش و در روز هفتم اکتبر بوده است . 2010 سال پیش تاریخ فتح اروپا به دست اسکندر (میتری دات کسری ارومیه ای) و بنیانگذاری حکومت ارومیان با مذهب میترایی در اروپا و 24 دسامبر روز تولد میترا بوده است .

در اروپا شب 23 دسامبر را با عنوان تولد جشن میگیرند که در واقع زاد روز میترا است .از نمادهای این مراسم گوی های قرمز رنگی است که شباهت فراوانی به انار دارند .

قدمت این جشن در اروپا 2012 سال می باشد

در ایران هفت هزار سال است که ما شب اول دی = 22دسامبر را با عنوان یلدا جشن می گیریم که در واقع یلدا = زاد روز میترا   است     قدمت این جشن در ایران 7033 سال می باشد

خمسه مسترقه این جشن یعنی اشوب اجتماعی ان به صورت ساتورنالیا در اروپا و درست در تاریخ 17 دسامبر یعنی پنج روز قبل از تولد دوباره خورشید که نوروز مهریان در ایران بوده است منعکس بوده است 

در سنت‌ها و آداب و رسوم رومی، و در خاطرات باقیمانده از مردان عصر طلایی، در روزگاران اسطوره‌ای که ساتورن بر جهان حکم می‌راند، جشن بزرگی به نام ساتورنالیا یا جشن ساتورن یا جشن کیوان ، در طول ماه‌های زمستان و در حوالی زمان انقلاب زمستانی برگزار می‌شد. روز  برگزاری این جشن، در اصل در روز ۱۷ دسامبر بود، اما بعدها این جشن، برای زمانی حدود یک هفته به طول می‌انجامید. در طی ساتورنالیا (جشن کیوان )، نقش ارباب و برده، معکوس می‌شد، از محدودیت‌های اخلاقی کاسته می‌گردید، و اصول و قواعد آداب معاشرت نادیده گرفته می‌شدند

در ایران باستان معمول بوده است که هر جشنی را به پادشاهی نسبت می دادند نوروز در ایران به جمشید و مهرگان به فریدون نسبت داده شده است این جشن نیز گویا به کی(پادشاه ) وان ( محلی در کشور ترکیه امروزی ) نسبت داده شده است. . ساتورن  در عصر کلاسیک با کرونوس، ایزد معروف یونانی، یکی شناخته شده است    kron (کارون پارسی قارون عربی کی= شاه اران در حوالی دریاچه وان همان کیوان, کی وان از اجداد گیو و گودرز است)  + us ( پسوند زبان آشوری بر روی همه نامها در تاریخ )

توضیح این جشن در ویکی پدیا :

ساتورنالیا بزرگترین جشن مربوط به ساتورن، خدای کهن کشاورزی بود که در ماه دسامبر برگزار می‌شد و احتمالا با کشت زمستانه در ارتباط بود. این جشن که در اصل یک جشن روستایی بود، به تدریج در شهرها هم رواج زیادی پیدا کرد و طول مدت آن را تکمیل کرده، به هفت روز رساندند. در این مدت، همه کسب و کارهای دولتی و خصوصی به کلی تعطیل بود. محاکم قضایی و مدارس بسته می‌شد و احکام مجازات مجرمین و فعالیت‌های نظامی به حالت تعلیق درمی آمد و به بعد موکول می‌شد. غلامان و بردگان موقتا آزاد می‌شدند و اجازه داشتند هر کاری که دلشان می‌خواهد بکنند و هرچه بخواهند، بگویند.هدایایی، خصوصاً عروسک‌های سفالی یا مومی رد و بدل می‌شد و شهروندان همه روز را بر سر میز ضیافت می‌نشستند و می‌خوردند و می‌نوشیدند. رسم برگزیدن یک شاه دروغین برای یک روز، (که در طی این جشن به انجام می‌رسید)، رسمی بود که احتمالا از یونان یا شرق نزدیک گرفته شده بود.[۳]شبیه رسم اخیر در پیشینه ایران نیز، با عناوینی همچون میر نوروزی سابقه دارد.ساتورنالیا بزرگترین جشن مربوط به ساتورن، خدای کهن کشاورزی بود که در ماه دسامبر برگزار می‌شد و احتمالا با کشت زمستانه در ارتباط بود. این جشن که در اصل یک جشن روستایی بود، به تدریج در شهرها هم رواج زیادی پیدا کرد و طول مدت آن را تکمیل کرده، به هفت روز رساندند. در این مدت، همه کسب و کارهای دولتی و خصوصی به کلی تعطیل بود. محاکم قضایی و مدارس بسته می‌شد و احکام مجازات مجرمین و فعالیت‌های نظامی به حالت تعلیق درمی آمد و به بعد موکول می‌شد. غلامان و بردگان موقتا آزاد می‌شدند و اجازه داشتند هر کاری که دلشان می‌خواهد بکنند و هرچه بخواهند، بگویند.هدایایی، خصوصاً عروسک‌های سفالی یا مومی رد و بدل می‌شد و شهروندان همه روز را بر سر میز ضیافت می‌نشستند و می‌خوردند و می‌نوشیدند. رسم برگزیدن یک شاه دروغین برای یک روز، (که در طی این جشن به انجام می‌رسید)، رسمی بود با به پایان رسیدن کشت پاییزی در هفدهم دسامبر، جشن ساتورنالیا که با ساتورن به معنی کشتن پیوند داشت، برپا و دو روز پیش از این، یعنی در پانزدهم دسامبر، جشن کانسوالیای دوم و دو روز بعد از ساتورنالیا، در نوزدهم دسامبر جشن اوپالیا انجام می‌گرفت.ساتورنالیا جمع ساتورن است و این جشن و اکثر جشن‌های شبیه آن با کار کشاورزی پیوند داشته‌اند و کاربرد آنها، مزید بر جامعه‌های روستایی در شهرهایی است که تا پایان جمهوری بر واردات غلات متکی بودند. این جشن تا پایان دوره چند خدایی، بعنوان جشن شاد زمستانی ادامه یافت.مسیحیان امروزه فراموش کرده‌اند که جشن کریسمس، در واقع همان تداوم جشن ساتورنالیا است و کریسمس را [به خطا] با تولد عیسی مسیح در بیت اللحم پیوند می‌دهند ( ویکی پدیا)

2.  جشن دهم دی ماه ( 10 روز پس از تولدی دیگر)  1 ژانویه جشنی که از آن با عنوان  آغاز سال در کشورهای اروپایی یاد شده است . از رسوم این جشن  بر پا کردن سازها و نمایش ها و .. می باشد . مردم بیدار مانده تا نیمه شب پس  نیمه شب همدیگر را می بوسند !

3.دهم بهمن جشن سده ( چهل روز پس از تولدی دیگر)    14 فوریه فاشینگ در آلمان به مدت 5 روز  که رسوم این جشن  آ شفتگی واقعی جامعه  و مراسم راهپیمایی مردم با صورتک ها می باشد .

4. چهارشنبه صوری هفته آخر اسفند ماه .  که در ایتالیا در روز 21 آوریل جشن گرفته می شده است . کتاب ص

در زمان میترا پرستی در شهر رم  ایتالیا شب 21 آوریل را با عنوان پالیلیا و یا پاریلیا جشن می گرفتند. شب قبل جشن آغل بره ها را با گل و گیاه می اراستند , بره ها را می شستند و پاک می کردند به شمایل الهه شیر نیم گرم می پاشیدند و صورت خود را به سوی شرق گرفته و دعا می کردند : پروردگارا خشکسالی را از میان بردار تا سبزی و گیاه به فراوانی بروید . بعد از دعا از روی کنده هیزمی فروزان می جهیدند و خود را به اب می شستند .

در ایران 21 مارس را اول بهار و سال نو میدانیم و از هفته ها قبل به پیشواز این جشن می رویم خانه های  خود را می تکانیم و به استقبال شکوفایی و سبزی بهار می نشینیم . در اخرین سه شنبه شب سال از روی کنده هیزمهای فروزان می جهیم و روز بعد به حمام رفته خود را می شوییم و به استقبال اغاز سال نو می رویم .

قدمت جشن های یاد شده در ایران 7033 سال و در اروپا 2012 سال می باشد

http://www.ravid.ir

منتخب پرسش و پاسخ ها 3

 منتخب پرسش و پاسخ های این وبلاگ

( 3 )

   پرسش:  درود بر شما .  میشود مرا با معماری میترایی اشنا کنید . بسیار سپاسگزلرم

   پاسخ پرنیان حامد:  حدودی از معماری میترایی در معابد ان : از انجا که ستایش مهر در غار های طبیعی انجام می گرفته است و در نزدیک غار می بایست رودخانه ای جاری باشد . مهرکده ها چه زیر زمین و چه روی زمین با سقف های گنبدی ساخته می شدند و سقف انان مزین به ستاره بوده است و چون درون معبد می بایست همچون غار تاریک باشد  این معابد معمولا  پنجره نداشتند . قبل از تالار نمازخانه معمولا  اتاقی است که لوازم نیایش و لباس ها در ان بودند . روش تقسیم معبد به حجره های متعدد در تمام معابد یکی است یعنی یک راهروی بلندی که دو طرف ان پر از حجره است و در انتها مهرابه بوده است که لوح مرمری میترا در حال کشتن گاو در ان بوده است و قبل از مهرابه دو نمازخانه که در ان اتش مقدس روشن بوده است (در اروپا در کلیسا ها دقیقا در چنین مکانی شمع روشن می کنند) این راهرو نمازخانه اصلی است که در حجره های ان می نشستند و به حالت نشسته یا دراز کشیده غذا می خوردند. معمولا راهروهای دیگری نیز به این راهروی اصلی وصل می شود . جلوی معابد میترایی که در کنار رودخانه نبودند آب نما وجود داشته است .

کلیه گنبد ها , حجره ها , بازار ها, پل هایی چون پل خاجو , قهوه خانه های سنتی ,... در ایران و معماری داخلی کلیه کلیسا ها با نشان چلیپای میترایی بر سر ان الهام گرفته از معابد میترایی و ابنما در جلوی خانه ها نیز از معماری معابد میترایی است . این معابد بود. طرح  قصر های و بنا های ستونی از جمله  صد ستون (تخت جمشید ) ایران , قصر بابل و هاتوسا , آتن , قصر های رومی در اروپا و ... از روی مهرابه دو ستون و سقف مثلثی ان ( انتهای شکل سمت چپ ) برداشته شده است . این طرح با قدمتی حدود 6000 سال پیش بر سنگ لوحی ایلامی که طرح معبد شوش قبل از ویرانی ان توسط آشور بانی پال است , دیده می شود و مادر معماری  کلیه بناهای ستونی  از جمله معبد  اکروپلیس آتن ( با قدمت حد اکثر 2700 سال) و ... از روی معبد شوش به عاریه گرفته شده است .

شوش را نابود کرده است , دار و ندارش را برداشته برده به آشور , آشوری خودش از دست هوخشتره فرار کرده به جزایر اژه انجا برای گریس های وحشی ساختمان معبد آتن را ساخته حالا گریش  بی چشم و رو امده برای ما ادعای تمدن می کند ! عجب داستانی است !

    پرسش:  درود بر شما . با دیدن مثلت در بالای مهرابه ی معبد میترایی که نشان دادید بر من اشکار شد که ان شکل مثلثی که بر بالای بنا های یونانی است و شرح حال ماجرایی است و یا نشان از ایزدی است که به ان "سنتوری " میگویند از معماری میترایی ایرانی عاریه گرفته شده .ننگ بر ما که از معماری های یونانی و مایا و گوتیک و... میتوانیم سخن گوییم ولی از معماری میترایی خیر ..

   پاسخ پرنیان حامد: درود بر شما .

1.بازسازی معبد مهری در پنجکنت تاجیکستان که شباهت عجیبی به عکسهای بازسازی تخت جمشید دارد .

2.ویرانه مهرابه بزرگ کنگاور به نام ناهید مادر خداوند .

3. بازسازی نمای مهرابه گارنی ارمنستان .

4. مهرابه سه دیر (دورا-اورپوی ) سوریه . ردیف ستونها از سر در تا مهراب .

5.نقش برجسته مهرابه دیبورگ المان که در بالای ان همین نقش مثلث کنده کاری شده است و بر حسب اتفاق روزگار تنها صورت شاه بر صندلی وسط خرد شده است تا قابل تشخیص نباشد که کیست !

6. سر در مهرابه که بر ان دلفین , صدف , چلیپا و گل نیلوفر دیده می شود .

شما مهندس معماری اینده این کشور هستید ؛ ما را از این ننگ برهانید !

   پرسش 321:  با سپاس از شما برای پاسخ هایتان .اقای راوید بنده را میگویید ال فسیل؟

   پاسخ پرنیان حامد:  با سلام . خیر اقای راوید  پنج ماه پیش مقاله ای نوشته بودند با عنوان ال فسیل  و من قسمتی از ان را برای شما کپی کردم شاید به خود بیایید .

برداشت از مقاله:  از مردم آل فسیل بدانیم  نوشته انوش راوید :

 آل فسیل آنچه را که می داند،  به آن اعتقاد پیدا می کنند،  و به آن تعصب شدید می ورزد.  شاهی و رئیس جمهوری،  بتی و مرامی،  و خلاصه هر چیز که در مغزشان جا باز کرد،  همان را نهایت می دانند،  و هیچ چیز دیگر و نو آوری را نمی توانند بپذیرند.  اگر آنها چیز های جدید و متنوع علمی تر در تخصص خود را بپذیرند،  دیگر نخواهند توانست مخلص آنچه که برای آن هستند در خدمت باقی بمانند. 

   مردم آل فسیل اشخاصی هستند که به آنها احمق نمی شود گفت،  خائن نیستند،  چه بسا وطن پرستان و مومنینی خوب و وفا دارانی به نام باشند،  نا آگاه نیستند، چه بسا از اهالی علم و شعر در میان آنها بسیار است.  آنها فقط از نظر مغزی و ذهنی جا مانده در گذشته هستند،  و نمی توانند خود را جلو بکشند و تغییرات را درک نمایند،  و نمی دانند نو آوری در علم و هنر و غیره چیست،  هر چند که تعریف آنرا بدانند.   

مدارک ارائه شده و تاریخ نوشته شده در مورد الکساندر دارای تناقض شدید می باشد . شما هم با سواد هستید و هم وطن پرست اما یک لحظه به انچه به شما تحمیل شده است حتی شک هم نمی کنید چرا؟ مدارکی از مکتوبات ایران جمع آوری و برای تفسیر و بررسی چاپ و ارائه شد . شما بدون توجه , بدون انکه حتی ان را نگاه کنید فقط می گویید " نه" و اسناد درهم اروپایی و یونانی را ارائه می دهید ! تناقض این اسناد از تاریخ مکتوب ایران , که به شما تلقین کرده اند افسانه است ,  خیلی بیشتر است ! باور ندارید ؟ بررسی کنیم :    

1.پاپیروس مصری که نام الکساندر بر ان است و از دیدگاه شما  سند فتح مصر به دست الکساندر می باشد !

 الکسیندرس،   این اگر نام   AleksAnderos است چرا به جای عقاب دوم نماد " A "  برگ نی نماد "  i " آمده است؟

ALKSINDRS   را به هر شکلی  می توان خواند جز از نام  الکساندر!

این چرا " ال - AL " به معنی خدا و ایزد در خود این سرزمین + کسی "kesi  " نام نژاد کاس ها + " endrus اندوس " نباشد ؟

یا لغت سین در وسط ان که در نام خاندان و پادشاهان بابل (نارام سین ,ریم سین , سین موبالیت ,ای سین  ) دیده می شود نباشد ؟ و ان را ال= ایزد + اک =اکد + سین نخوانیم؟

یا چرا مربوط به  صحرای  سین و کوه سین آیی همان اطراف نباشد؟

چرا ان را به صورت  al-kes-indo-rus ایزد کاسهای هند و روس نخوانیم؟

هزار طریقه دیگر هم می توان خواند هزار تعبییر دیگر هم می توان کرد تنها تعبیر الکساندر به خاطر "ای -i   " در وسط این لغت از همه غیر منطقی تر است چرا که خط هیروگلیف مصری همانگونه که در اول این لغت می بینید " آ - A " دارد!

2.لوح بابلی که مرگ الکساندر کبیر را در تاریخ 11 June 323 BC ثبت کرده است!

جانشین الکساندر کبیر به استناد مکتوبات تاریخ سردار او سلوکس بوده است که در سال 306 ق.م تاجگذاری کرده است ! اختلاف زمانی 17 سال در این میان به چشم می خورد . این لوح نمی تواند به الکساندر کبیر ارتباطی داشته باشد ! این لوح رویداد مرگ الکساندر دیگری است که شاید برای مهمانی به بابل رفته  بوده  و در انجا جان سپرده است !

3.مجسمه الکساندر کبیر در ترکیه با سکه های الکساندر ها مطابقت ندارد ! و چهره  سکه هایی که ان ها را سکه الکساندر کبیر حدود  320 ق.م نوشته اند شبیه به هم نیست!

4. نوشته مورخین یونانی و رومی که همه انان 300 سال بعد از واقعه بوده اند می تواند مخلوطی از این دو اتفاق باشد. به سال مکتوبات این مورخین توجه بفرمایید :

 [ edit ] DiodorusDiodorus (دیودوروس  نیمه دوم 100 ق.م  حدود 50 ق.م  )

Arrian  7B 29  (آریان به سال 297 بعد از میلاد)

 Plutarch    پلوتارک (سال 64 تا 125 بعد از میلاد)  

Curtius  (کرتیوس  حدود 100 بعد از میلاد )

justin     [ edit ] Justinجاستین (200 یا 400 بعد از میلاد)

توجه دارید که قدیمی ترین آنها حدود 50 ق.م است . گویند کلیه نوشته ها از زمان الکساندر یونانی تا 50 ق.م مفقود شده است ! (نوشته های هومر , هرودوت و کتزیاس چرا مفقود نشده است ! ) این راویان با 300 سال اختلاف زمان به راحتی ممکن است مخلوطی از سرگذشت دو فرد را نوشته باشند . در نوشته ها تناقض فراوان است چنانکه جاستین اصلا راجع به الکساندری سخن می گوید که والی اشکانی در هیرکان (آندروگوراس ) بوده است ! لاجرم نمی توانیم به این اسناد مکتوب 100% اطمینان داشته باشیم و باید انها را جمله به جمله بررسی و با حقیقت زمانی و مخصوصا مکانهای جغرافیایی و تاریخ ایران مطابقت بدهیم و تنها در صورت درست بودن حداقل سه شرط بالا ان را بپذیریم .

تاریخ کشورمان با وجود کلیه حملات و اتش سوزی ها و ویرانی ها هنوز در دسترس ما می باشد . بیایید و این مکتوبات درهمی که به ما دیکته کرده اند و برایمان تاریخ جدید نوشته اند کنار بگذارید و تاریخ کشور خودمان را احیا کنید . من حکومت هخامنشی را هم از روی همین تاریخ بازمانده در ایران برایتان پیدا می کنم (پیدا کردم در شاهنامه فردوسی) و می نویسم . شما هم به جای زخم زبان به من کمک کنید  و از این فرقه ال فسیل دست بردارید .

   پرسش 322 :  سلام .به نظر شما محل جنگ تروی در بین النهرین بوده یا صور؟ هرکجا که بوده مسلما در اطراف ساحلی باید بوده باشد! چون نوشته اند که مردم اخایی (یونانیان) با کشتی هایشان امدند...

   پاسخ پرنیان حامد:  ایا برای گذر از رودخانه هایی چون دجله و فرات در ان زمان نیاز به کشتی نبوده است ؟ ایا سفر  با کشتی بر رودخانه و در مسیر اب برای انان اسان تر از پیاده روی نبوده است ؟ اودیسه  را در راه بازگشت دائما اب به سر جای اولش باز می گرداند ! ایا این نشان مسافرت به خلاف جهت رودخانه نیست ؟ بعد اب او را می برد به سرزمین آلسین !(ال = ایزد و سین !) سرزمین فیه شه ! در phoe.ni.cian  فنقیه ! در خلیج  phorcys  خلیج فارس ! عجیب است که هرودوت هم گفته فنقیان مهاجرینی از خلیج فارس بودند !  شما توجه دارید که در مورد چند هزار سال پیش سخن می گوییم (تکنولوژی امروز را فراموش کنید یک جوی آب  هم برایشان دریا بوده است )

دوست گرامی کدام صور ؟

 صور بر نقشه جغرافیا ی امروزی در ساحل میترانه  پاین تر از بیروت در لبنان است !

اینها که تفسیر می کنند تروی شمال غربی کشور ترکیه بر ساحل دریای اژه و روبه روی جزیره امروز است !

هرودوت که نوشته فنقی ها خود مدعی هستند مهاجرینی از ساحل خلیج فارس بوده اند !

محل جنگ تروی نیاز به اسناد زیادی دارد . اول از همه باید کلیه تفسیر هایی را که تا به امروز شنیده ایم فراموش کنیم. سپس باید شجره نامه هایی که در ان امده است دقیقا بررسی کنیم تا انجا که من می بینم جنگ بین خاندان اکی یا اشایی (آشوریان) و خاندان ایلیوس یا ایلیون  (بابلی ها) بوده است . باب به معنی معبد است باب +ایلوس و باب +ایلون = بابیلون و بابیلیوس هر دو نامهای بابل هستند !    . من مشغول جمع اوری سند در این مورد هستم اجازه بفرمایید بدون اسناد قابل قبول بیش از این در این باب سخنی نگوییم .

   پرسش 323:  ایا فانوس اسکندریه را ایرانیان ساخته اند ؟:یکی از جانشینان اسکندر به نام بطلیموس دوم در جزیره ای به نام فار در نزدیکی بندر اسکندریه در مصر ساخته شد. معمار این بنا شخصی به نام سوسترات بود.برجی که برفراز آن آتشی بود تا شبها راهنمای ناخدایان برای رسیدن به بندر اسکندریه باشد. یونانی ها ارتفاع این برج را 272متر بیان کردندکه به نظر اغراق آمیز می رسد.اعراب که 10قرن بعد وارد مصر شدند،ارتفاع خرابۀ این برج را 16متر بیان کردند.طبقه های مرمرین برج در ابتدا چهارگوش و سپس دایره مانند می شد.این برج پایه ای چهارگوش که 69مترارتفاع آن بوده است که دیوار هشت ضلعی و 38متراست و برج 9متری دیگری بر روی آن بنا شد که در رأس برج،آتشدان بزرگی قرار داشت که نور آن به وسیلۀ آیینۀ بزرگی تقویت می شد.در سال 1375میلادی این برج،براثرزلزله شدید ویران شده و از میان رفت و چیزی از آن باقی نماند.

   پاسخ پرنیان حامد:  با سلام . نه در تاریخ بلعمی – طبری نه در شاهنامه فردوسی و نه ... اشاره ای به ساخت چنین بنایی توسط اسکندر و یا الکساندر نشده است . تنها در روایت طرطوسی به صورت مبهمی اشاره به ساخت چنین بنایی شده است . تاریخ طرطوسی بسیار گنگ می باشد و در ان شاهد تفاوت زمانی فاحش می باشیم ( به طور مثال افلاطون را در زمان و همراه اسکندر نوشته است ! )  به هر تقدیر در میان این افسانه گنگ سخن از ساخت اسکله ای بر اب است که طریقه ساخت ان را شرح داده است .

 " و هزاران عمود را تیز کردند هر یکی صد در صد گز ان ها را به دریا اوردند  , سر تیز انها در اب کردند انگاه کدینگهای گاز ران بر سر  ان ها   زدند تا در زمین سخت کردند هر هزار را به هفت تنوره , انگاه خیکهای گاو اوردند و بدمیدند و میخها فرو دوختند . انگاه ارزیر فروریختند تا ان خیکها ان چنبر ها را اندرومی داشت چند ده گز ...." همانگونه که مشاهده می کنید سخن از ساخت اسکله ای در وسط دریا است که منطقی به نظر می رسد . بزرگی این بنا را 20 گز در 20 گز نوشته است (1 گز = 1,04 متر)  همچنین سخن از 360 سوراخ بر این مناره است که روز های سال را نشان می داده است , باد نمایی به شکل انسانی پرنده به دست و آیینه ای که در ان دروازه روم پیدا بوده است !

در این صورت این ساختمان در مصر هرودوت = فلسطین امروزی و نزدیک به هروم = سوریه امروزی در خلیج اسکندرون بوده است . طرطوسی می نویسد :

" ان آیینه تا به زمان عمر عبدالعزیز بود و هر وقت که سواری از روم بیرون آمدی مسلمانان بدیدندی و رومیان بر مسلمانان ظفر نیافتندی . رومیان بیامدند و مر مسلمانان را گفتند که در میان اینها گنج است که اسکندر نهاده است و ما نخست یافته ایم . مسلمانان بیامدند بطمع و انرا ویران کردند و ان طلسم را بشکستند و ان گنبد را فرو بردند و ان کنج را نیافتند زیرا که نبود ....."

پس در زمان طرطوسی حدود قرن ششم هجری این بنا در میان نبوده است که زلزله 1375 انرا از میان برده باشد !

معماری مناره و ساختمانهایی به شکل رسد خانه در ایران قبل از اسکندر روال بوده است نمونه ان کعبه زردشت است . محل این مناره هم در این افسانه حدود کشور فلسطین امروزی و بلندی ان حدود 20 متر بوده است . بیش از این نمی توانم بنایی که اثری از ان باقی نمانده است را بررسی کنم . موفق باشید . 6160

پرسش 324 :   چهره های این مردان اشکانی بر حسب اتفاق روز ! خراب شده http://kamshin.blogfa.com/post-226.aspx

   پاسخ پرنیان حامد:  با سلام اصلا ناراحت نباشید ! فقط چهره ها که نیست ! کتیبه مهرداد در بیستون را ببینید چگونه وزیر صفویه روی ان قبض اب و برق نوشته است. کله مجسمه را ببینید کندند بردند !  معبد میترایی را ببینید چگونه این وسط فقط چهره شاه وسط تراشیده شده است . تاریخ بلعمی – طبری را نگاه کنید چگونه 200 و اندی پس و پیش شده است . اوستا را نگاه کنید چگونه قسمت پدر مادر و نژاد زردشت  نیست شده است و انچه ابوریحان بیرونی از اوستا نوشته دیگر نیست ! در نقش رستم بهرام دوم ساسانی کله پیگره ها را تراشیده است کله خود را جای ان گذاشته است انوقت سمت راست یک پیکره جا مانده است ! به لطف ساسانیان یک متن اشکانی یافت نمی شود !  به نظر شما یک کاسه بدی زیر نیم کاسه نیست ؟

   پرسش 325 :  ایا استون هنج یکی تقویم میترایی است؟

   پاسخ پرنیان حامد:  با سلام تقویم نیست این یکی از بی شرمانه ترین  جعل های سند تاریخی است . علت ان هم دقیقا این جمله است :

 این بنا در سه مرحله ساخته شده‌است که تقریباً آغاز بنای آن از سال ۳۱۰۰ قبل از میلاد بوده‌است. این مسئله ثابت می‌کند که استون هنج از اهرام مصر هم قدیمی تر است. (برداشت از ویکی پدیا )

ببینید دوست گرامی تصور می کنم همه ما از اندکی حداقل اندکی خرد برخوردار باشیم . وقتی می گویند اهرام مصر از جابه جایی سنگ های تنومند ساخته شده است یعنی یک تمدنی انقدر پیشرفته بوده است که توانسته اند این سنگ ها را جابه جا کنند بتراشند و روی هم بگذارند . اثار این تمدن در مصر مشخص است این مردم زبان داشتند , خط داشتند , کتیبه ها و پاپیروسها و مجسمه ها و کاسه ها و مومیایی ها و .... موجود است هرجای این سرزمین را هم بکنید اثری از تمدن از زیر خاک بیرون می آید . بفرمایید این استون هنج را کدام تمدن ساخته است ؟ اثار انها کجاست؟ زبان و کتیبه ها کو؟ این سنگها را چه کسانی و با چه وسیله ای روی هم گذاشتند ؟ نه خطی در اروپا است نه زبانی , نه اثری از تمدنی ! این تنها چیزی است که از تمدن اروپا قبل از رومیان موجود است . تازه ان هم نزدیک به میلاد , 400-300 ق.م بشترین قدمتی است که می توان برای ان رقم زد .

چه کسی و در چه زمانی این سنگها را به تقلید از ایلام روی هم گذاشته و قدمت ان را بدون فرهنگ و تمدن کنار ان بی شرمانه بیش از ایلام جلوه می دهد ؟ قدمت سنگهای آن 3100 ق.م است ؟ زمان روی هم گذاشته شدن این سنگها را با چه وسیله ای اندازه گرفتند ؟ لوحی , خطی , شکلی ؟

   پرسش 326  :  درود . ایا مکان های رومی را ایرانیان ساخته اند ؟ مانند سیرکوس ماکسیموس، تالار تریجان، پانتئون و کولوزیوم ..

   پاسخ پرنیان حامد: درود بر شما قدمت بناهای یاد شده همه پس از میلاد است . انوقت در تاریخ امده است : دقیانوس جشن هزارمین سال بن افکنی روم را گرفته است ! کجاست این روم حداقل  -3500 -3000 ساله ای که دقیانوس برایش جشن گرفته است ؟ هیچ اثری با چنین قدمتی در اروپا دیده نمی شود !   یکی از این بنا ها  را برای شما بررسی خواهم کرد قضاوت با خودتان :

کولوسئوم ساخت کولوسئوم توسط وسپاسیان (Vespasian) امپراطور سالهای ۶۹ تا ۷۰ روم پایه گذاری شد، پس از آن پسرش تیتوس (Titus) در سال ۸۰ بعد از میلاد آنرا بنا کرد، که نهایتا توسط دومیتیان (Domitian) برادر تیتوس به پایان رسید (برداشت از ویکی پدیا)

معماری این بنا برای ما بسیار اشنا و در هر گوشه کناری در کشورمان این معماری به چشم می خورد .

این سبک معماری از سبک معماری میترایی یعنی طاق های گنبدی و پنجره هایی شبیه به در غار ها می باشد این سبک در کلیه معابد میترایی اروپا نیز به چشم می خورد . یکی از میراث باقی مانده کشورمان  بیانگر ریشه این معماری می باشد . که قدمت انرا به یازده هزار سال برآورد کرده اند :

ردیف درهای این غار ها  الهام بخش معماری بیشتر پل ها در ایران , مهرابه های ایران و اروپا , میدان مشهور اصفهان , طاق کسری و ... می باشد . کتیبه های این مکان و افسانه های محلی  نشان از مهری بودن سازندگان ان دارد:

ترجمهٔ کتیبه‌های  میمند : هنگامی که کوه‌ها در این میمند شکاف بردارند و افسانه‌های میمند به حقیقت بپیوندند گنجینهٔ میمند پدیدار خواهد گشت و فقط یک نفر می تواند به ان دست پیداکند که او از سوی خورشید می اید.

طبق افسانه‌های میمند روزی این روستا به وسیلهٔ مردی که از سوی خورشید می اید ایران را به شکوه قدیمی باز می گرداند.

فراموش نکرده اید که کلیه پادشاهان روم تا به زمان کنستانتین (پایان سلسله اشکانی در ایران) به آیین مهر بوده اند.  

پاینده باشید

http://www.ravid.ir

پرسش و پاسخ منتخب 2

پرسش و پاسخ های منتخب وبلاگ

( 2 )

   پرسش 1447:  سلام . اون شجره نامه بندهش از ایرج تا منوچهر , فقط نفر اولی زن بوده و باقی آنها مرد بوده اند. طبری نیز این را تایید کرده.

   پاسخ پرنیان حامد:  با سلام . در تاریخ بلعمی (ترجمه تاریخ طبری) آمده است:

   افریدون را پسری بود و ایرج را دختری افریدون دختر ایرج به پسر خود داد و نام این دختر گوشک بود از این دو فرزند دختری آمد زوشک نام. و این دختر را دختری آمد نامش فروسنک ..... (تاریخ بلعمی صفحه 195) در تاریخ طبری نیز همین توضیح دختران آمده است. در ردیف شجره که نوشته است همه را با "ابن" نوشته است حتی اولی را تصور می کنم اشتباهی در "ابن" و "بنت" رخ داده است چرا که خود او در ادامه توضیحی که آورده است همه را دختر نوشته است. با سپاس از توجه و ریزنگری  شما این شجره نامه در همه جا گروهی زن را نشان می دهد.

   پرسش 1454:  سلام . اگر هند = هندیجان , زبان سانسکرت و تمدن دراویدی ها و متون کهن هندی و ایین ودا و... مربوط به هندیجان است؟

   پاسخ پرنیان حامد:  با سلام هند = هندیجان در متون کهن تا به زمان فتح آریابهارات = هند امروزی بدست داریوش اول هخامنشی سپس هند = هندیجان تا مرزهای شرقی آریابهارات و....

   لذا بودا همان بوذاسپ پیامبر زمان تهمورث است، اما شاهزاده سیزارتا که صده ها بعد ادعا کرد من بودا هستم از آریابهارات = هند امروزی بود. سانسکرت زبان مردم آریابهارات بود، آیین ودا را فراری های مزدایی به آریابهارات بردند و....  کتاب صفحه 46:

   هند , هند استان , هندویش در ناحیه هندیجان و جنوب غربی ایران امروز بوده است.

   فرهنگ کشور هندوستان امروزی (آریابهارات) هرچه که بوده است و هر قدمتی که دارد و هر تاثیری که در فرهنگ ایران کرده است بحثی است که از موضوع این کتاب خارج است حتی اگر کسی بگوید دولت هخامنشی و پارسیان پس از لشکرکشی به آریابهارات دارای فرهنگی عظیم تر و پیشرفته تری شدند قابل  پذیرش است در این کتاب تنها و تنها  ادعا شده است که محل هند استانی که در تاریخ ایران آمده است, استان یا کشوریست که مرزهای غربی آن در هندیجان (کرانه شمال غربی خلیج فارس) و مرزهای شرقی آن پس از لشکرکشی داریوش کبیر به آریابهارات در شرق این سرزمین و قبل از این لشکر کشی به گفته هرودوت کویر لوت در مرکز ایران امروزی بوده است.

پرسش 1434:  سلام . دستتون درد نکنه . پس قضیه ی خیانت شخصی به نام مازیار که موجب شکست در جنگ گاگملا چی بود؟ خیلی ممنون

   پاسخ پرنیان حامد:  تعدادی از لوحهای بابلی که می گویند سند حمله الکساندر یونانی به ایران است،  نوشته ام.  اول این لوحها را بدون تفسیر و استناد به مدارک یونانی ها تحلیل کنیم.  الان به قسمت پایین توجه کنید سه  نام مختلف بر این لوحها هست که هیچکدام پسر فیلیپ نیستند. اول ببینیم از روی این لوحها چند تا الکساندر و چند بار به ایران و بابل حمله کرده اند،  بعد با کمال میل بررسی کنیم ببینیم این مازیار زمان کدام یک از این الکساندر ها بوده است و خیانت او چه بوده است، و اصلا به چه کسی خیانت کرده است،  و به نفع چه کسی. بدون استناد به مورخین یونانی و تفسیر های مترجم از روی اصل لوحهایی که می بینید،  شما به من بگویید کدام الکساندر پسر فیلیپ است، سه اسم مختلف روی این لوحها هست (به بررسی پاین رجوع کنید).

   پرسش 1436:  سلام . ببخشید منظورتان را نمیفهمم. (در سال 7 الکساندر کبیر پسر ایدم سلوکید ژنرال شد،). کلمه ی سلوکید متعلق به ایدم پدر الکساندر است؟ یا سلوکید متعلق به الکساندر است؟

   پاسخ پرنیان حامد:  با سلام  لوح های بابلی را آنگونه که هست بدون تفسیر و قصه های مترجمین و مفسرین برای شما اصل و ترجمه را بر وبلاگ گذاشته و توجه شما را با رنگ قرمز به تضاد هایی که در این لوحها وجود دارد جلب کردم.

   این هم تضاد دیگری که آن را در اینجا تحلیل و توجه شما را به آن جلب می کنم. اینکه مترجم به استناد گفته مورخین یونانی بگوید الکساندر چهارم بود یا پنجم برای من قابل قبول نیست. اصل لوح را بدون تفسیر یونانی و اروپایی  نگاه کنید .

از خوانندگان گرامی دعوت می کنم به تضاد زیر نیز در لوحهای بابلی توجه بفرمایید

  به لوحهای بابلی توجه کنید :
 
1 ـ  نام الکساندر در لوح BM 36390 موجود نیست نام پادشاه فراری نیز در این لوح نیست.  بنابر این این لوح تنها سند پادشاهی است که به ایلام فرار کرده است کدام شاه و چرای آن را نمی دانیم.
 ...........................................
  2 ـ  نام الکساندر در لوح BM 36761 به صورت A-l[ek-sa-an-dar-ri-is ..،  نام پادشاه شکست خورده در این لوح موجود نیست.  نژاد ایونی بر لوح ذکر شده است و خورشید و ماه گرفتگی در آن است که حدس می زنیم سال 330 ق.م است (که این هم مثل اینکه نیست)
........................................
  3 ـ  نام الکساندر در لوح (BM 36304) به صورت a-lik-sa بدون شکستگی یعنی نام کامل این است.

   نام داریوش در این لوح /da-ri\-ia-a-muš یعنی داریوش اول هخامنشی است، (هیچ دلیلی نیست که آن را به زور به داریوش سوم نسبت بدهیم(
   به استناد لوح BM 35603 این نام /da-ri\-ia-a-muš نام داریوش اول و این نام mDa-ra-a-muš نام داریوش سوم است.
بغ اسو نام اردشیر دارد (به بهمن نوه گشتاسپ هم لقب اردشیر داده اند)

.................................................. ..

   4 ـ  لوح  BM 36613
نام الکساندر در آن به صورت A-lek-sa-a]n-/dar\-ri-is است،  در این لوح به وضوح نامهای

 [........... year x]th of Arses, son of Ochos, who [is called (king)] Artaxerxes, [..........]بند 6

ارشک پسر اخوس که به او اردشیر (سوم) می گفتند آمده است. همچنین به تفسیر مترجم می تواند اردشیر دوم پسر داریوش دوم باشد.  یعنی (338-336 BCE)  .و یا (404-358 BCE) .
در بابل برای این الکساندر با لقب شاه عزا داری می کنند. این تناقض وحشتناک است
نام مشابه لوح BM 36761 پس ایونی زمان خورشید گرفتگی به زمان ارسس (ارشک) پسر اخوس است
.................................................. ..

  5 ـ در لوح شجره نامه بابل BM 35603 نام الکساندر به صورت  A-lik-sa-an-dar،  آمده است که هیچکدام نامهای بالا نیست.
.................................................. ..
لوح بعدی BM 40591
[EN.NUN šá gi-né-e šá TA ITI MN EN TIL ITI APIN MU 7.KAM mA-lek-sa-an-da]rLUGAL /A\ [mKI.MIN mSe-lu]-ku l[úGAL ERÍN.MEŠ]
[Diary from month ? to the end of month VIII, year 7 of] king [Alexand]er, son of idem; Seleucus (being) g[eneral.]
نتیجه اول :  این نام را A-lek-sa-an-da]r نوشته پسر ایدم بود،  یعنی اون ادم ایونی که وارد بابل شده در زمان اردشیر دوم یا اردشیر سوم بابلی ها برای او اعلان عزا کرده اند و موقع ورود او به بابل خورشید و ماه گرفته بود پسر ایدم است.

لوح بعدی :(BM 35603

[.. .. m] A-lik-sa-an-d[ar .. .. .. |(.. ..) ] [...] Alexand[er III] [..

 [mP]i-/lip\-su ŠEŠ-šú šá mA-lik-sa-| a[n]-/dar\ Ph]ilip, brother of Alexander
  نتیجه دوم:   : A-lik-sa-an-d[ar نام برادرش فیلیپ است نام پدرش A-lik همان مخففی است که با داریوش اول در گیر بوده است.
mA-lik-sa-an-dar A ša mA-lik M[u
]? 6Alexander[IV], son of Alex[ander III]: 6 years?.
   اولی , دومی , سومی جلوی اسم الکساندر تفسیر مترجم است و نمی تواند درست باشد چون با لوحهای قبلی که آن را سند فتح بابل توسط الکساندر می داند مغایرت پیدا می کند!

   مترجم هر کسی که هست و هرچه دوست دارد بنویسد چاره دیگری ندارد یک سند به او  ارائه دادند توی جهان آن هم گفته مورخین یونانی است.  این از بی لیاقتی تاریخ دانان گذشته ایران است.

    به هر تقدیر روی این لوحها سه الکساندر هست دو تای ان پدر و پسر هستند که پدر به زمان داریوش اول آمده است . یکی از آنها هم پسر ایدم است.

کلیک کنید:  تحلیل لوح های بابلی

   پرسش 1424:  نرسی بن بهرام لغب کیسور دارد. ایا این لغب همان کیسر است؟ یا کی سور = شاه سوریه؟

   پاسخ پرنیان حامد:  کی سر است گرامی،  همان  kei ser آلمانی و cae sar  ایتالیایی است.  این لقب کی سر گویا بی ارتباط با هروم = سوریه نیست. پادشاهان ایرانی که لقب کی سر فارسی را دارند همانگونه که مشاهده می فرمایید همه فاتح و شاه سوریه نیز بودند.

   پرسش 1425:  ببخشید در نام کی ایپی ونگهو , اگر ونگهو دگر گون شده ی رنگهه است, پس باید این شخص مانند کیخسرو با نینوا ارتباط داشته باشد, یا شاید ونگهو معنی دیگری میدهد.یه سوال دیگرم اینه شخصی به نام کی اوجی در تاریخ بلعمی را میتوان کمبوجیه اول دانست؟ ممنون از وبلاگ خوبتون.

   پاسخ پرنیان حامد:  از کی اپیوه متاسفانه هیچ سندی یافت نکردم.  کتاب صفحه 85 توضیحی در باب شرورگین دوم با لقب سارگن آمده است.  این شخص که جانشین شلم ناصر پنجم است پسر او نیست در کتیبه خود نوشته که از آب گرفته شده است. در تاریخ ایران این روایت به کی قباد پدر کی اپیوه نسبت داده شده است. در شاهنامه رستم کی قباد از نژاد ایرانی را از کوه البرز آورد. یک اتفاقی در این زمان تاریخ بین ایران و آشور است. به احتمال زیاد کی قباد همان شرورگین دوم است که پادشاهی آشور را گرفته است لذا نام و القاب  پسر او کی  اپی رنگهه = پادشاه آشور و یا کی اپی وه (وه نام رودی در کنار دجله سند صفحه 264 کتاب)، همچون کیخسرو با آشور ارتباط دارد.

     در باب سوال دوم شما اگر کی اوجی یا کی اوزه همان کامبیز و یا کمبوجیه اول باشد لذا کوروش کبیر = لهراسپ است. آیا چنین چیزی را می پذیرید؟ گفته های تاریخ چنین چیزی را تایید نمی کند سرگذشت لهراسپ و کوروش کبیر قابل مقایسه نیست. کی رش، کمبوج، داری هوش، ارت خشتر اینها همه لقب است برای همین هم 1-2-3 دارند. کی اوجی می تواند صد در صد به کمبوجیه ترجمه شود (همان است) اما کدام کمبوجیه از کدام خاندان و در کدام شجره نامه؟ در شجره نامه مادها یا پارس ها؟ داریوش مدی در شجره نامه ابوریحان رسما ماد نژاد است به پارسها هیچ ارتباطی ندارد.  خاندان هوو گرامی باور کنید با خاندان هخامنشی هیچ ارتباطی ندارد. یکی از مشکلات تاریخ ما این القاب تکراری است که دائم سعی می کنیم به هم ربط بدهیم.

   پرسش 1426:  در تاریخ بلعمی نوشته : این رومیان از انجا که اکنون بغداد است تا شام داشتندی . و اول ایشان پسر دارائ الاکبر بود. نام او اشک بن اشکان کبیر ... ببخشید ایا این اشک بن اشکان همان اسکندر است؟ در این صورت اشکان = فیلقوس! ص 228 کتاب, در شجره نامه تاریخ بلعمی بعد از نام دارا, نام اسکندر امده ولی مدت پادشاهی وی را نزده و بعد از نام اسکندر نام اشک (پسر داراب) 10 سال, این اشک 10 سال, اسکندر است؟ بعد از این نیز اشک دیگری 10 سال شاه بوده که باید اشک پسر دارا باشد, نه؟ سپاس

  پاسخ پرنیان حامد:  با سلام  کتاب صفحه 67 :

    توجه داشته باشید که  بغ پور شاه اشک هفتم پسر داراب روی هم 20 سال حکومت کرده است که از این مدت 6 سال شاه اشکانیان و پس از حمله به دارا و شکست دادن او 14 سال شاه شاهان بوده است. 

   فردوسی در شاهنامه نوشته هر دو را به درستی نوشته اشک از نژاد قباد. صفحه 122 کتاب شجره نامه تایید می کند که اشکان پسر بلاش همان فیلیوس یا ایلیوس است (از نژاد قبادی که به درستی در شاهنامه آمده است). اشک پسر داراب همان اسکندر پسر داراب است (کس دیگری را نداریم در تاریخمان نوشته دارا پسر داراب و اسکندر پسر مشکوک داراب)، لذا اشک پسر داراب صد در صد همان اسکندری است که در شجره نامه اشکانی پسر اشکان آمده است که تاریخ ایران هم شک دارد واقعاً پسر چه کسی بود. (برای همین اینگونه این 20 سال حکومت او در شجره نامه ها قاطی شده است). اشک پسر دارا همان شاهپور است. اشک پسر داراب از نژاد قباد اسکندر است.

   پرسش 1427:  این پرسش یکم قدیمی است ولی باز می پرسم .. اگر ضحاک تازی, اکدی بوده پس چرا میگویید از اجداد ماد ها بوده؟ رابطه ی سامیان و ماد ها را میشود از اینکه در منابع اسلامی, رومیان را سامی نوشتند را فهمید همچنین عرب ها به رومیان نیز عجم میگفتند. در کتاب امده: مردم باختر گویند: مردی از عجم که نام او به عبرانی ارباق است و به فارسی دهاک و به تازی ضحاک بر این؟ پادشاه (ثرنوقلنقریراس اشوری) خروج کرد .... خب پس تا اینجا یعنی هوخشتره = استیاگ؟ ایا نام ichtovygo در بیستون را نمیتوان تغییر یافته و یا استیاگ, به زیان پارسی باستان دانست؟ ایچتویگو یا اسحتویگو .. با سپاس

   پاسخ پرنیان حامد:  برای بار هزارم از شما و همه خوانندگان وبلاگ تقاضا می کنم با لغت تازی برابر تازنده با ترجمه اشتباه عرب یاد نکنید، همچنین لقب ضحاک (اژدی هاک) آشوری را به نژاد ارتباط ندهید.

   گرامی باری دیگر مرور می کنیم:

  1. تازی به معنی تازشگران به پارس است این تازشگران در زمان های مختلف از نژاد های مختلف بوده اند. اولین تازشگران تاریخ به این منطقه اکدهای سامی نژاد بودند که به سومریان حمله کرده اند (لاجرم ضحاک ماردوش تازی است اما عرب نیست).

   * تازشگران بعدی در زمان هخامنشیان مادها بودند،  * تازشگران از دید ساسانیان اشکانیان بودند،  * تازشگران پایان حکومت ساسانی اعراب بودند.

   همه این تازشگران صفت تازی دارند اما از یک نژاد و محل نیستند بستگی به زمان تازش دارد تا بگوییم منظور از تازی کدام نژاد است.

  2. ضحاک (اژدی هاک) لقبی آشوری است. دو شخص با این لقب در تاریخ می شناسیم که از یک نژاد نیستند. ضحاک ماردوش (اکد سامی) که جمشید (سومریان) را شکست داد که از نژاد اکدی است و صفت تازی دارد.

ضحاک  لقب پسر کی خسرو (هوخشتره) نام اصلی این مرد اخروی بوده است پس از آنکه پدرش هوخشتره نینوا را فتح کرد پسر او به لقب ضحاک (استیاک یونانی) رسیده است این پسر با لقب ضحاک از نژاد ماد است (شک نداریم).

  عجم (اجم) یعنی از نژاد جمشید : اکد و سامی (تورانی) و پارس و کرد و لر و آذری و... (ایرانی) و رومی (سلم) همه از پسران فریدون و جمشید هستند و همه عجم هستند.

   هوخشتره آشور را فتح کرد خودش و پسرش هر دو لقب ضحاک آشوری را نیز دارند. تصور می کنید چرا فاتحان شرق و غرب یک دفعه در تاریخ صدتا اسم دارند؟ برای آنکه هر قوم آنها را با نام شاه محلی خود نوشته است آشوری نوشته ضحاک، ایرانی نوشته هو سر وه (خسرو) و ... اینها همه لقب ا از دید اقوام مختلف است.

   پرسش 1428:  اگر تمدن روم متعلق به ایتالیا نیست پس ساختمانی که در رم کشف شده و بعنوان اتش نشانی از ان استفاده میکردند و بوسیله اگوستوس ساخته شده را کی درست کرده؟

   پاسخ پرنیان حامد:  ادعا شد اسکندر جولیو سزار است و رم که هیچ اروپا تا اسکاندیناوی را فتح کرد اگوستوس جانشین او نه تنها دستور ساخت اتش نشانی داد،  بلکه معابد میترایی را نیز در اروپا ساخت. ادعا شد کلیه ساختمان های عظیم پس از میلاد در اروپا ساخته شده است. چهار معبد و یک اتش نشانی را در راه هم می توانستند بسازند. ببخشید ممکنه اطلاعات این اتش نشانی و سال ساخت ان را ارسال بفرمایید با سپاس.

   پرسش 1419:  سلام .2 سوالی از شما داشتم . اینکه دوشخص مگابیزوس و مگاپارنس ماد بوده اند ( به خاطر مگا = مغ در اول نامشان مانند مگاواس) یا که یونانی بوده اند؟

   پاسخ پرنیان حامد:  با سلام  . 1. مگابیزوس نام یکی از هفت نفری از خاندان اشراف است که داریوش را در کشتن اسمردیس (گئومات) یاری داده است نام او در تاریخ حسن پیرنیا به صورت بغایش (مگابیز یونانی ها) و در ترجمه تاریخ هرودوت نیز به همین گونه آمده است.  2. مگابیزوس والی اردشیر هخامنشی در ایناروس بود که به علت رفتار خوب با اسیران یونانی نزد آتنی ها احترام داشت و مگاپارنس هم سردار ایرانی است، مگاباتس هم سردار ایرانی در جنگ داریوش اول با یونانی ها بود این افراد هیچکدام یونانی نبودند! لقب بغ در اول نام انان نشانگر مهری بودن آنان است.  پارس و ماد از زمان کوروش کبیر در ایران ادغام شده بودند. به هر تقدیر این افراد یونانی نیستند.

   ادامه پرسش:  بعد انکه نام اسکندر در مواردی به صورت سکوندر امده این به معنی سکا بودن وی نیست؟ چون در بیستون نام یک سکایی دیگر بصورت سکونخا امده است. سلامت باشید

   پاسخ پرنیان حامد:  وقتی در نوشته هرودوت بودینی ها یکی از خاندان سکایی است و در دیگر نوشته او بودینی یکی از اقوام مادها است شما چه نتیجه می گیرید؟

   پرسش 1420:  دورد . اش جبار در شجره نامه اشکانیان در اثارالباقه را میتوان به صورت اس جبال (ر=ل) یا اسک جبال تفسیر کرد؟ در تاریخ های ایرانی پادشاهان جبال (کوه ها) به معنی شاهان ماد بوده. سپاس

   پاسخ پرنیان حامد:  درود بر شما بله دوست گرامی می توان این کار را کرد. نیازی به اشک (ک) ئندارید اس در فارسی به معنی تک خال است خود اس را می توانید والی، شاه تفسیر کنید. پادشاهان جبال، جبابره همان مادها بودند.

   پرسش 1421:  بادرود/ در آذربایجان سکه هایی با نقش مریم مقدس که فرو رفته و ضخیم است پیدا شده ماجرا چیه چرا مریم؟  آیا این منطقه مسیحی نشین بوده. اگه ممکنه روشنگری کنید. مطمن باشید چنین سکه هایی سالها پیش توسط حفاران پیدا شده من عکسشو دیدم.

   پاسخ پرنیان حامد:  درود بر شما . سکه را ببینم یا گزارشی از آنها ببینم تا بتوانم سخن بگویم و اظهار نظر کنم. طبری آیین مردم بلخ بامیان را ترسایی نوشته است حال بلخ بامیان اگر آنگونه که در کتاب سند آورده شد که آذربایجان است (که هست) بنابر این طبری از ترسایی بودن آنان قبل از اسلام خبر می دهد (میترا، مهر هم همچون عیسی ناصری از مادری بدون پدر زاده شده است نقش مادر مهر که فرزند خود را در دست دارد در لوح های معابد مهری اروپا هست) ممکن است این سکه ها مربوط به مادر مهر باشد. ممکن است این سکه ها مربوط به عیص باشد.  شما عکسهای یک نمونه از این سکه را یا حداقل گزارشی که تاریخ سکه ها را نوشته باشد ارسال بفرمایید تا بتوانیم قضاوت کنیم با سپاس.

   پرسش 1408:  شما بر این نظر هستید که مورخین یونانی سرگذشت الکساندر و اسکندر را قاطی نوشته اند. در اثار الباقیه در ذکر پادشاهان ایران و کلده بنا به قول اهل مغرب نام اخرین شاه هخامنشی را دارا بن دارا بن دارا نامیده و بنا به قول دیگر درا بن ارسیس. ایا غربی ها بر این عقیده بوده اند که داریوش همان دارا بوده که اخرین شاه هخامنشی را دارا نوشته اند؟

   پاسخ پرنیان حامد:  ابوریحان بیرونی رسما بالای همین جدول نوشته این جدول غلط است و چنین نبوده است، (سخنان او بر همین وبلاگ عینا نوشته شد).  داریوش سوم هم پسر داریوش پسر داریوش نبوده است. داریوش سوم همچنین  پسر اردشیر سوم نبوده است.  بنابر این همانگونه که ابوریحان بیرونی اخطار داده است اهل مغرب تاریخ ما را به هم ریخته اند.

   پرسش 1410:  آیا اوانویسی کتیبه کرچه میش به زبان یونانی است؟ ترجمه اش چیست؟ با سپاس

   پاسخ پرنیان حامد:  زبان یونانی در این زمان موجود نبوده است. این زبان مادر همین زبان یونانی است. ترجمه آن:  در این کتیبه ها از دلاوری ها و جنگ های خدایی سخن به میان است که صفات و کارهای زئوس را دارد و خدایان اطراف او نیز کپی بارگاه زئوس است.

   پرسش 1411:  ببخشید در تاریخ سنتی ایران نوشته که کیخسرو گرفت کرسیوز را با شکنجه کشت! اگر کرسیوز, کرسیوس شاه لیدیه باشه, در این صورت کیخسرو چه ربطی هوخشتره داره؟ در رویدادنامه نبونید - کوروش نوشته که کوروش پادشاه انشان از پایین اربیل گذشت و به سمت لی... ( لیدیه یا لیکیه) رفت, پادشاه آنجا را کشت و دارایی آن را گرفت ... به نظر شما این لی..., منظور لیدیه و پادشاه آن کرسوس نیست؟ ماجرای کرسیوز به کوروش بزرگ ربطی نداره؟

   پاسخ پرنیان حامد:  کرسوس همان کرسیوز است. هوخشتره اینطرف لیدی را با خاک یکسان کرد سر این شاه را هم گذاشت توی تشت برید (حال هرودوت گفته کبابش کرد) از رودخانه گذشت رفت آن طرف لیدی را خراب کند آفتاب گرفت ترسید صلح کرد. هرودوت متاسفانه هوخشتره را با کوروش کبیری که نتیجه اش بوده است در هم کرده است.  می گوید سولون زمان کوروش کبیر بوده است.  این که نمی شود  100 سال فاصله سولون با کوروش است. اینهایی که هرودوت نوشته سولون با کرسوس زمان هوخشتره است به کوروش ربطی ندارد اون کرسوسی هم که تا زمان کمبوجیه زنده بوده این کرسوس نیست!

   کتیبه بابل که هیچ روی خود گزارش کوروش توی اکباتان نوشته پادشاه لیدی در جنگ کشته شد و لیدی فتح شد، تمام شد. نه کباب کرده است و نه به صلیب کشیده است و نه .... اون هرودوت بی کار نشسته 3000 کیلومتر دورتر هر کس هر چی گفته است برداشته سرهم کرده نوشته اصلا معلوم نیست کی به کیه! عزیز من تاریخ به این صافی دقیقی جلوی ماست چرا باورش نمی کنید به خدا زمان سولون هم با این تاریخ ایران درست تر است تا سرهم شده های هرودوت! کی خسرو هوخشتره ای است که سر کرسیوز (کرسوس) را توی تشت برید سولون دقیقا زمان هوخشتره بوده است.

   پرسش 1412:  در مورد روم نظرتان این است که این روم غیر از رومی است که ما در تاریخ ها می خوانیم و خلط مبحث شده. پرسش من این است اگر این پادشاهان روم مربوط به منطقه ای که امروزه ایتالیا خوانده می شوند نیستند، پس در این سرزمین چه کسانی حکومت می کرده اند؟

   پاسخ پرنیان حامد:  در اروپا تا زمان  رومیان یعنی حدود 100 ق.م نژاد سلت هایی زندگی می کردند که گوش های بزرگی داشتند و هر آنچه در اروپا یافت شده است مربوط به این گروه است. عکس و مجسمه یافت شده از آنان در کتاب و بر همین وبلاگ بار ها کپی شده است. کلیه بناهای میترایی و کلوسئوم و ... مربوط به بعد از میلاد است. آجری از قصر جولیو سزار یا اگوستوس که قبل از میلاد بوده اند را در رم امروزی به من نشان بدهید و بفرمایید دقیانوس چگونه هزارمین سال بن افکنی روم در ایتالیا را جشن گرفته است از این بن چرا یک آجر هم یافت نمی شود؟

   ادامه پرسش:  منظورم همان حدود ایتالیا است و ضمنا به طور حتم ما و اروپایی ها یک تاریخ را می خوانیم و همه برداشت یکسانی از روم داریم حال ما تاریخ خود را به علت حجم زیاد و شباهت های بسیار قاطی کرده ایم و به اشتباه به اروپایی ها (رومی ها) نسبت داده ایم اما آنها چه چیزی را با هم اشتباه گرفته اند؟

   پاسخ پرنیان حامد:  تاریخ و قدمتی که نداشتند از تاریخ ایران بر داشته به نام خود رغم زده اند کسی هم اعتراضی نداشته است تا امروز.  تکرار می کنم دولت ساسانی به علت تنفری که از اشکانیان داشتند حتی آثار آنان را نیز نیست و نابود کردند و کلیساهای اروپا با این سیاست از زیر قید حاکمان ایرانی بیرون آمده اند.  آنچه از آن در این راه تا به امروز سود برده اند عقب نشینی آرام آرام  رومیان مدائن بر اثر جنگ به سوی اروپا بوده است. اروپایی که اسکندر فتح کرده بود و پس از او 300 سال یعنی درست تا پایان حکومت اشکانی در ایران مستعمره رومی های مادنژاد مدائن و پس از آن ترکیه نشین ایرانی بوده است.

   ادامه پرسش:  پادشاهان ما را از آن خود می دانند پس چه کسانی بر آن ها حکومت می کرده اند که نامشان را هم نمی دانند. شاید هم عددی نبوده اند و ما بی خودی تمدن روم را به آن ها نسبت می دهیم.

   پاسخ پرنیان حامد:  تمدنی نداشتند،  خطی نداشتند که مکتوب کنند،  تمدن روم از آن اروپا نیست.  این تمدن به ناگاه وارد این منطقه شده است. فلسفه از طریق 20 دزد دریایی و 100 سرباز رومی هم باز سخن خنده داری است که به خورد جهانیان می دهند.

   نظر و پرسش 1413:  باعث افتخاره كه در ايران هنوز كساني هستند كه به اين كشور عشق بورزند و دلشان براي ايران بتپد.... وقتي نوشته هاي زيباي شما رو مي خواندم در چشمان ام اشك موج مي زد... اين تاريخ نگاران تازي باعث مي شوند كه ما پيوندمان با گذشته از هم گسسته شود. خواهشمندم متن ها جديدتان را براي بنده ارسال بفرماييد.

   یادمه یه بار گفتین چین در ادبیات ایران همون کشور چین الان نیست.اگه اشتباه نکنم تو شاهنامه هژیر رستم رو یه پهلوون چینی معرفی میکنه، با توجه به نزدیکی جغرافیایی ایران به کشور چین کنونی به نظرتون سهراب نباید فرق یه ایرانی و یه چینی رو متوجه بشه؟ یا اینکه این هم دلیلیه بر این موضوع که چین منطقه ای از ایران بوده؟ میدونم به موضوع ربطی نداره ولی خواهشا بررسی کنین.

   پاسخ پرنیان حامد:  درود بر شما سخن شما به کتاب کاملا مربوط است.  با سپاس از ریز نگری شما و ارائه سندی دیگر: چین استان تاریخ ایران  کشور چین امروزی نیست دامنه  غربی کوه ابر + سین = زاگرس امروزی است،  (اسناد این مدعا در کتاب است).

   پرسش 1416:  در مورد بن افکنی روم که تقریبا با ملوک الطوایفی هوخشتره اغاز شده, سال 890 رومی برابر با 137 میلادی بوده است که اختلاف ان 753 سال است! یعنی 735 سال قبل از میلاد مسیح , روم وجود داشته! جالب است!

   پرنیان حامد:  521-558 ق.م به حساب اسناد کتاب اسکندر تاریخ ... 753 شما حساب تاریخی است که به استناد مدارک کتاب 226 سال را باید از آن کم کنید. به هر تقدیر دقیانوس رومی جشن هزارمین سال بنیاد روم را جشن گرفته است که تاریخ آن را مکتوب کرده است.  سوال این است که قصر و بنیاد این روم کجای رم در ایتالیا است که یک آجر نیز از آن یافت نشده است؟ لابد باز هم آتشفشان و زلزله پاسخ ما خواهد بود!

 http://www.ravid.ir

منتخب پرسش و پاسخ ها

منتخب پرسش و پاسخ های این وبلاگ

( 1 )

   پرسش 1489:  درود . در مورد ایالات خراج گزار هخامنشی ( هرودت) چند سوال دارم :

1. کلخید ها , اهل گرجستان امروزی هستند ؟

   پاسخ پرنیان حامد:  درود بر شما بله به همین حدود است.

   ادامه پرسش:  2. مردم پریکان ( پری تکان ) , که می گویند با ولایت اصفهان تطبیق داده می شود و قسمتی از ان را فریدون گویند, همان پارت است؟ شاید همان پریان ( پرنی + ان ) باشند؟

   پاسخ پرنیان حامد:  اسپها اصفهان امروزی نیست حدود کردستان است (اسناد در کتاب و بر وبلاگ) لذا همان پارت در شمال غربی ایران است.

   ادامه پرسش:  3. هرودوت در از ایالت 17 نام حبشی های اسیایی را می اورد . منظور کجاست؟

   پاسخ پرنیان حامد:  شمال غربی ایران امروزی.

   ادامه پرسش:  4. ایالت 12 نام باختری ها و اگل ها را می اورد. اگل ها چه قومی اند؟

   پاسخ پرنیان حامد:  دقیقا نمی دانم (فرصت بدهید به جای همین کمانک پاسخ شما را خواهم نوشت)

   ادامه پرسش:  5. قومی به نام " ماکرون " در ایالت19 امده است و سرزمین های این ایالت بیشتر در قفقازیه غرب است. ماکرون همان مکران در تاریخ ایران نیست؟

   پاسخ پرنیان حامد:  مشکل بتوان چنین تفسیری کرد.  مکران در تاریخ ایران حدود دریای سرخ است مکران در ضمیمه مکان های کتاب:

آب زره مرز مشترک مصر, بربر,مکران , توران :

شاهنامه فردوسی  به زمان کی کاوس (آب زره):

                  همی راند تا در میان سه شهر              زگیتی برین گونه جوینده بهر

                  به دست چپش مصر و بربر به راست     رهش در میانه بدانسو که خواست

                  به پیش اندرون شهر هاماوران                         به هر کشوری در سپاهی گران

                  خبر شد بدیشان که کاوس شاه              بر آمد به آب زره با سپاه

و جای دیگر زمانی که کی خسرو , افراسیاب را در توران زمین دنبال میکرد:

      مرز ایران --> جیحون --> سغد و کشانی + صد فرسنگ --> گل زر یون --> بهشت دژ --> چین -->  مکران --> آب زره (دریای ژرف) + هفت ماه --> کنگ دژ

 و نامه او به کی کاوس :

                  کشیدم لشکر به ماچین و چین              وزان روی رانم به مکران زمین

                  واز آن پس از آب زره بگذرم              اگر پاک یزدان بود یاورم

( آب زره در میان سه کشور مصر و بربر و شام! = آب زره پس از چین و مکران !)

همچنین کی کاووس :

                  از ایران بشد تا به توران و چین                       گذر کرد از آن پس به مکران زمین

                  ز مکران شد آراسته تا زره                            میان ها ندیدند بند و گره

                  شه بربرستان بیاراست جنگ               زمانه دگرگونه تر شد به رنگ

                  چو آمدش از شهر بربر گذر                سوی کوه قاف امد و باختر

( از تهران تا پکن حدود 6000 کیلوتر است + مکران + زره تا برسد به بربرستان این غیر ممکن است! مکران, بربر, چین و توران آب زره همه در غرب ایران امروز است).

بربر به زبان سومری نام آفتاب است بابلی ها به "ه تی ت" (و کاسها) بربر میگفتند (احمد حامی).

   ادامه پرسش:  6. هرودوت : اعراب همه ساله 1000 تالار کندر می دهند! ( نمی دانستیم عرب ها تجارت کندر داشتند)،  پاینده باشید.

   پاسخ پرنیان حامد:  این اعراب نیست این ارابی ها هستند جالب آنکه هرودوت می نویسد به ارابی رفته است از آتن تا یمن و عمان! تقریبا غیر ممکن است این ارابی و منظور او کنار دلتای سینا است.

پرسش 1490:  درود .  چرا ارابی ها را تبدیل به اعراب کرده اند؟ ایا سرزمین کوشی یا همان حبشه امروزی است؟ به این متن دقت کنید:

  هرودوت : این حبشی ها مانند هندی ها های کالان تی, تخم می کارند و در خانه های زیر زمینی سکنی دارند. کلخید ها هم مردمان مجاور انها تا قلل کوه های قفقاز به طیب خاطر هدایای می فرستند.

   پاسخ پرنیان حامد:  مفسرین تبدیل کردند می گویند اعراب شمالی و اعراب جنوبی شمالی ها اصلا عرب نبودند نژاد عرب در این زمان فقط در جنوب شبه جزیره عربستان اون ته ته یعنی یمن و عمان بودند. خودش نوشته مردم مجاور در کوه های قفقاز هستند پس در نزدیکی کوه های قفقازند.

   ادامه پرسش:  هدایای این ها در هر 4 سال عبارت است از 100 پسر بچه و 100 دختر . حکومت پارسی ها تا این کوه هاست (کوه های قفقاز)  صفحاتی که ماورای این کوههاست حکومت پارسی را نمی شناسند. (؟)

   پاسخ پرنیان حامد:  یعنی ساکنین شمال کوه قفقاز حکومت پارس را به رسمیت نمی شناسند همان ماساژت هایی هستند که کوروش را کشتند.

   ادامه پرسش:  به قول هردوت حکومت پارسی تا کوه های قفقاز است. پس چرای جای دیگر می گوید: مردم ینیان (یونی ها) و ماگنت های اسیایی ... اولین ایالت خراج گزار هستند؟ این جمله هرودوت خیلی عجیب است؟ یعنی ینیان و دیگر اقوام تا کوه های قفقاز بوده اند؟ سپاس.

   پاسخ پرنیان حامد:  ببخشید متوجه سوال شما نمی شوم. یکی مرز شمالی است یکی مرز غربی متوجه سوال نشدم واضح سوالتان را بنویسید، با سپاس.

   پرسش 1493:  سلام . ایا کوشانیان در غرب ایران بوده اند؟  گویا با سلوکید ها درگیر بودند؟  آثار انها مانند کتیبه رباطک و... متعلق به شرق ایران است یا غرب؟

   پاسخ پرنیان حامد:  کوسیان یا کاس هایی که با سلوکیان در گیر بودند در غرب ایران بودند. تمام کناره دریای کاس ها (کاسپیان) تا به شرق همین نژاد بودند. سلوکیان در غرب ایران امروز با کاسها در گیر شدند سلوکیان نمی توانستند در زمان قدرت اشکانیان در ایران هنوز در افغانستان بوده باشند رود اکسوس امو دریا در افغانستان نیست به نوشته خود یونانی ها این رود از کوههای قفقاز سرچشمه می گیرد به دریای کاسپپین می ریزد. کوسانیان در کنار این رود با سلوکیان در گیر بودند این نژاد تا شرق ایران گسترده بوده است (تنها راه رفتن به افغانستان در آن زمان کناره دریای خزر است، که سرتاسر محل زندگی کوسانیان (کاس ها) بوده است.)  آثار آنان در شرق دلیل بر ورود سلوکیان یا الکساندر به افغانستان نیست. 

   پرسش 1485:  اسکندر ، در کارنامه اردشیر بابکان الاسکندر:

   اس >> اش در زبان آریایی تا جایی که شنیدم و می‌دانم به چم "ستاره یا مهر" است که به همراه "مان" واژه جایگاه خورشید یا ستاره را می‌رساند ، آسمان ، پیشوند "اس" را برابر با شاه میگیرم چراکه ستارگان (از آن دسته خورشید) نماد بزرگی و روشنایی هستند و شاه هم همچین جایگاهی داشته است.

    کندر >> با ویژگیهای زبان های آریایی، کنتر، کانتر، کانتری (کشور)، کنت (خانه، سرزمین، در کنت + هار، سمر + کنت و کن)، کن + در.

   در دم چیزی که از این ساخت فهمیده میشه ، "شاه‌ِ سرزمینِ..." است، برای تکواژ "در" یا "تر" یا "ثر" یا ... تاکنون چیزی نیافتم ولی خواهم یافت.

   پاسخ پرنیان حامد:  کتاب صفحه 115:

   حال که اسکندر لقبی یونانی نیست آن را ریشه یابی کنیم: اس + محل این ترکیب در بسیاری از نامهای پادشاهان دیده می شود. نمونه روشنی از آن نام بردیا از زبان یونانیان است.  بردیا = اسمردیس در نوشته یونانیان است. اس مردیس یا بهتر بگوییم اس مدیس یعنی پادشاه ( تک خال) مادها. جالب آنکه یونانیان بردیا را تک خال (پادشاه, والی, ساتراپ) ماد می دانستند. و ما می دانیم که او ولایت باختریش (باکتریا, بلخ) را از جانب پدر داشته است. این هم سندی دیگر بر اینکه باکتریا در منطقه مادها است و بلخ امروز در شرق ایران نیست. نمونه های دیگر اس + محل: اس تیاک = اژدی هاک فارسی که حداقل دوبار در تاریخ ایران این نام به وضوح امده است 1. ضحاک تازی 2. پسر هوخشتره پادشاه مادها. نمونه های دیگر این ترکیب: اس فیان (پدران در شجره نامه جمشید در بندهش), اس بن, اس پاتیه, اس پارت و..... می باشند.  اس به معنی تک خال در زبان فارسی امروزی را شاید بتوان به معنی پادشاه یا والی در نظر گرفت و اس + محل را لقبی بر پادشاه آن منطقه تصور کرد.

    لغت اسکندر هم میتواند به شرح بالا اس + کندر باشد و هم میتواند اسک + اندر:

   اسکندروس = اس کندروس. کندروس در کتیبه های داریوش کبیر محل جنگ فرورتیس مادی با او, همان محلی است که کتیبه های پیروزی او در آن قرار دارد که امروزه به آن بیستون میگوییم و محلی در کرمانشاه است. اس کندروس = پادشاه کرمانشاه (کرمان فارسی باستان) همچنین می دانیم کندروسیان= مکران است.

   پرسش 1486:  مطلبي درباره حمله اسكندر به ايران خواندم كه نويسنده ادعا كرده حمله اسكندر به ايران دروغ است باستان شناسان از محوطه تخت جمشيد پرده هاي سوخته كشف كردند كه حمله اسكندربه ايران را ثابت ميكند نويسنده مقاله چه توجيهي درباره نوشتارش دارد؟ من از تنگ ارم برازجان ديدن كردم ارامگاه خواهر كوروش و كاخ اردشير بابكان را در وضع مناسبي نيست و متاسفانه بسياري ازگردشگران اين منطقه را نميشناسند استانهاي جنوبي كشور دراري اثار باستاني است از روساي محترم ميراث فرهنگي استانهاي بوشهر و خوزستان تقاضا دارم به اين موضوع توجه بيشتري داشته باشند سپاسگزارم.

   پاسخ پرنیان حامد:  یک تکه پارچه نیمه سوخته را در حیاط منزلتان خاک کنید و هر روز مقداری آب به آن بدهید. پس از دو یا حد اکثر سه سال محل دفن پارچه را حفاری بفرمایید. آیا اثری از پارچه نیمه سوخته شما باقی خواهد ماند؟ چطور ممکن است پرده های نیمه سوخته ی تخت جمشید بعد از 2000 سال از بین نرفته باشند. ترا به خدا هر مزخرفی که به شما می گویند باور نکنید. این هم سند ی که می رساند تخت جمشید هرگز نسوخته (سند آن بر همین صفحه چند سوال پاین تر)

   برای از بین رفتن آثار باستانی ایران و بی توجهی سازمان میراث فرهنگی متاسف هستم گرامی اما کاری از دست ما بر نمی آید سخن شما عینا بر جستار باز خواهد شد. پاینده باشید.

   پرسش 1487:  آیا کوروش برای ساخت تخت جمشید و کلاا در طول پادشاهیش به مردم ظلم کرده. یا اصلا ظلمی کرده است؟

   پاسخ پرنیان حامد:  تخت جمشید را داریوش و پسرانش ساختند دستمزد کارگران را هم پرداخت کردند. سندی نداریم که کوروش به کسی ظلم کرده باشد هر چه اقوام مختلف در باره او نوشتند تعریف و قدر دانی است. با کمال تاسف جز از برخی ایرانیانی که امروز نمی دانم چگونه این جعل ها را با عنوان سند به جامعه ارائه می دهند.

   ادامه پرسش:  پس چه کسی تخت جمشید رو به آتش کشید؟

   پاسخ پرنیان حامد:  هیچکس،  تخت جمشید آتش نگرفته آنچه می گویند آتش گرفته احتمالا قصر باختریش بوده است. هیچ اثری از سوختگی در پارس کده دیده نمی شود! کدام آثار سوختگی؟ قسمتی از کتاب اسکندر تاریخ ایران الکساندر یونانی نیست:

   گویند که الکساندر یونانی تخت جمشید را به آتش کشید! به گفته های استاد احمد حامی در این مورد رجوع میکنیم:

            تخت جمشید هیچگاه در آتش نسوخته است زیرا:

تخت جمشید روی سنگ آهک و با سنگ آهک ساخته شده است،  سنگ آهک خالص, کربنات کلسیم caco3 است که در فشار یک جو, در گرمای 894,4 درجه با گرفتن cl/g  391 گرما میپزد و به 44,05 درصد co2  و 56,07 درصد cao تجزیه می شود. گاز co2 به هوا می رود و آهک زنده Cao می ماند.  آهک زنده Cao , با آب ترکیب آهک شکفته ca(oH)2 میدهد و cl/g 280 گرما آزاد می شود. آب, آهک شکفته را میشوید و با آن, آب آهک درست می کند و روان میگردد.

   اگر تخت جمشید در آتش سوخته بود باید سنگهای بالاتنه آن در شعله های آتش و سنگ های کف آن زیر جسمهای سوزان فروریخته, کمی پخته باشد آب باران و برف با پوسته آهک پخته ترکیب آهک شکفته داده باشد و آن را شسته باشد.

   سنگهایی را که از زیر خاک بیرون آورده اند بویژه سنگهای کف همگی سالمند و لبه شان تیز و کنده گری شان مانند روز نخست به جا مانده است این می رساند که تخت جمشید نسوخته و سطح سنگهای آهکی آن نپخته است و ترکیبی از آب باران و شسته شدن آن نیز موجود نمی باشد. (احمد حامی)

   پرسش 1466: در الواح بابلی چطور توسط مفسرین فهمیده شده که داریاموس همان داریوش اول است؟ ایا منظور داریوش مادی نیست؟ سپاس

   پاسخ پرنیان حامد:  روی شجره نامه لوح بابل،  BM 35603 obv; British Museum یک مشت اسم پشت هم آمده است. که اصلا معلوم نیست کدام کوروش است و کدام کمبوجیه (در تاریخ های مکتوب نام پسر کوروش اول را هم کمبوجیه گفتند نام پسر نتیجه او کوروش کبیر را هم کمبوجیه پشت هر دو هم داری هوش می آید یکی داریوش مدی است آن یکی داریوش کبیر) حالا وسط اسامی همین لوح هم  با قلم چکش کوبیده شده بعد از  داریوش اول نوشته نیدین بل و بعد داریوش سوم. اصلا معلوم نیست روی این شجره نامه کی به کی است! باور کنید. خوب مفسر هم گناهی ندارد یک تاریخ گذاشتند جلوش آن هم تاریخ هرودوت و یونانی هاست مجبور است به همان استناد کند. این ببخشید اما از بی عرضگی ما ایرانیان است که الان هنوز من باید با آقایان  سروکله بزنم تا تازه به ایشان بگوییم این تاریخی که ما داریم افسانه نیست این تاریخ بدون اما و شاید و تفسیر با اسناد پیدا شده همخوانی دارد.  گرامی باید صبر داشته باشید تاریخ دوهزار سال دروغ و اشتباه دو روزه درست نمی شود.

   پرسش 1467:  سلام . 1.  در تاریخ هرودوت اشاره به سنگ نوشته ای توسط داریوش اول در سرزمین "بسفر" شده است که باید در شمال غربی ترکیه باشد. هرودوت نوشته که داریوش یک کتیبه به خط اشوری و یک کتیبه به خط یونانی نوشت. ایا خط یونانی با خط اشوری فرق دارد؟ شاید منظور از خط اشوری, خط پارسی باستان باشد که توسط داریوش ساخته شد؟ در ان مکان اشوری ها سکونت داشته اند؟

   پاسخ پرنیان حامد:  خط آشوری خط میخی بوده در این زمان. خط یونانی خط فنقی همین خطی که بر سکه ها است. که آرامی و بعدها پهلوی و فارسی و عربی هم از همین خط است.  این هم یک سند دیگر که زبان یونانی و آشوری یکی بوده فقط به دو خط.  آشوری ها در نینوا بودند در این زمان ته مانده آنها به بسفور رسیده بودند و بقیه آنها به جزایر اژه پناه برده بودند.  در یک کلام مختصر این هرودت هرودوتی که می گویند متولد ترکیه امروزی بوده و اصلا زبان گریک ها را بلد نبوده است بعد ها این زبان را یاد گرفت. زبان او ایونی همین زبانی که با دو خط داریوش نوشته بوده است. ایلیاد هومر هم به همین زبان است اصلا به زبان گریک نیست.  پس اگر بخواهیم به حساب نقشه امروز بگذاریم،  هرودت ترک بود و هومر هم عراقی چه ربطی به یونان امروزی دارند؟

   ادامه پرسش:  2.  در مورد یونی ها انطور که متوجه شدم یکی از خاندان اشوری هستند. ایا کلمات کتیبه کرچه میش به یونانی امروزی شبیه است و یا مادر زبان یونانی است؟

   پاسخ پرنیان حامد:  کرچه میش به زبان هیتی است.  ببینید شما اصلا گذشت زمان را نه در مهاجرت ها و نه در زبان در نظر نمی گیرید هیتی 4 هزار سال قبل زبان مردم این قسمت بوده که در تکامل تبدیل به ایونی و بعد به گریک امروزی شده است.  یک زبان دیگر هم این پاین بوده نزدیک شما به نام هوری که می گویند اصل کتیبه کرچه میش مال هوری ها بوده که به زبان هیتی ترجمه شده است.

   یک سوال :  شما می توانید برای من ثابت کنید این زبان فارسی که من دارم با شما سخن می گوییم همان زبان حوری 4هزار سال پیش است؟  نمی شود که در این 4 هزار سال هزار اتفاق افتاده است  اعراب که زبان را عوض کردند یک قاطی عجیبی از پارسی و چند زبان دیگر ریختند وسط الان هم که در چند سال اخیر کلی لغت فرانسه و انگلیسی و... قاطی فارسی شده است.  حدودا هیتی باید مادر ایونی و گریک امروزی باشد.

   ادامه پرسش:  سوال دیگری که داشتم در مورد معماری است.   ستون های دوریتی که اشکانیان استفاده می کردند و ستون های کرنتی در ایران چه قدمتی دارند؟

   پاسخ پرنیان حامد:  حدود 4هزار سال به استناد اون سنگی که از ایلام پیدا کردم و این ستون روی آن هست.  روی وبلاگ سوال خودتان بود همان که آشور بانی پال را نوشته بودم اون سنگی که از ایلام باقی مانده و بر آن عکس معبد ایلامی که آشور بانی پال با خاک یکسان کرد، کشیده شده بود همین ستون را نشان می دهد دوباره نگاه کنید به دقت.  ستون های دوریتی و کرنتی را قبل از اشکانیان،هخامنشی ها استفاده می کردند (هم شوش، هم تخت جمشید) بنابر این با اشکانیان کاری نداریم آنها از هخامنشی گرفتند. سوال این است که یونان از تخت جمشید و شوش دزیده است یا ایران از اکراپلیس که پاسخ آن با آن سنگ ایلامی چهار هزار ساله مشخص است یونانی دزد از ایران و ایلام دزدیده است.

   پرسش 1469:  سلام . در جنوب بین النهرین نزدیک چسبیده به خلیج پارس, منطقه ای به نام MESEN هست. ایا این مکان همان مکان سین ها (چین استان) است. ایا همان مسینی ها ی ایلیاد و ادیسه نیست؟ شهر سیپار (یا سیپارت) نمیتواند اسپارت یونانی ها باشد؟ مرسی

   پاسخ پرنیان حامد:  با سلام . جرا دوست گرامی به راحتی می تواند باشد (که هست). جز از سین که هنوز باید بیشتر دقت کنیم دقیقا کجا بوده است (سین حران داریم و سین اور نیز همین مکانی است که شما فرمودید و دو سین دیگر که باید بررسی دقیق شود) هم سیپارت بین النهرین می تواند اسپارت نوشته یونانی ها باشد و هم مسینی که شما پیدا کردید.  با سپاس حال یک بار دیگر ایلیاد هومر را با این دید بخوانید ببینید چقدر از اما و شایدها حل می شود و چگونه بر نقشه جغرافیا به راحتی می توانید گفته های هومر را دنبال کنید.

   پرسش 1470:  ایرانیان قدیم چه دینی داشتند، مهری یا میترایی یا زرتشتی؟ و اینها چه فرقی با هم دارند؟

   پاسخ پرنیان حامد:  آیین جمشید و فریدون زردشتی با فرقه میترایی بود (دیو یسنا) اولین زردشت (پیامبر) اهورا(خدا) به استناد خود اوستا جمشید بود.  در زمان گشتاسپ (36 سال قبل از کوروش کبیر هخامنشی) شخصی خود را زردشت (پیامبر) معرفی کرد،  و آیین قدیمی میترایی را دستکاری و فرقه جدیدی با عنوان مزدایی (مزدیسنا) ارائه داده است،  که باعث اختلافات و جنگ های شدیدی در ایران شد.

   اشکانیان به آیین میترایی و ساسانیان به آیین مزدایی با هم درگیر شدند. افرادی که از آیین قدیمی ایرانی دفاع می کردند همه کشته شده اند. موبدان ساسانی با این آیین جدید مردم ایران را حدود چهارصد سال زجر دادند و آیین اصیل ایرانی یعنی زردشتی مهری (میترایی) را به کلی از میان بردند. وقتی می گوییم به آیین جمشید و فریدون می شود میترایی و نه مزدایی،  که مزداییان آنان را به زور به خود نسبت می دهند (برای اطلاع و اسناد بیشتر به کتاب رجوع کنید).

   ادامه پرسش:  2- اگر اسكندر ايراني فرزند اسحاق پيامبر باشد، آيا ميشود يهودي ها از ريشه ما ايراني ها باشند؟

   پاسخ پرنیان حامد:  اگر اسکندر ماد نژاد از نوادگان عیص (اشک) پسر اسحاق (اشاک) باشد لذا او از نوادگان ابراهیم است که خود این پیامبر از کردستان ایران بوده است.  تصور نمی کنم اینگونه از نظر نژادی یکی باشیم. تنها چون تورانیان (آشوریان) از فرزندان فریدون (تور) بوده اند در آن صورت ممکن است یهود و ایرانی یک نژاد باشند. به هر تقدیر یهود قوم کوچکی از ایران بزرگ بود، که دائما توسط خاندان گشواد (گیو و گودرزو نوادگان آنان) بیت المقدس با خاک یکسان شده است.

   پرسش 1461: سلام.  این الواح بابلی نمی تواند سند حمله الکساندر به هخامنشی ها باشد, می تواند؟

   پاسخ پرنیان حامد:  خیر نمی تواند،  ممکن است یکی از آنها آن هم به زور و زحمت،  سند حمله کهرم به بابل باشد،  که آن هم به نظر من نیست.

کلیک کنید:  لوح های بابلی

   پرسش 1462:  در مورد میلاد می خواستم بپرسم که بعضی از اساتید عقیده دارند که میلاد, همان میتری دات است و بعضی نیز عقیده دارند که بلاد یا بلاش هم شاید باشد!

   پاسخ پرنیان حامد:  میلاد به معنی تولد است. 24 دسامبر شب یلدا است یلدا به معنی تولد (میلاد) است،  یلدا جشن تولد میثره (مهر میترا) در ایران است.  میترا دات یا میتری دات یعنی قانون میترایی (دات یعنی قانون).  بنابر این 24 دسامبر تولد یا میلاد قانون میتریی است. علت بلاد یا بلاش را نمی دانم (دلیل آنها را می دانید؟).

   برای اطلاع بیشتر شما این دات به معنی قانون در زبان پهلوی که پشت اسم ها می آید بعد ها تبدیل به داد شد (ت و د،  در زبان پهلوی یکی است) بغداد،  تیرداد همان مهرداد،  و.... همه اسم یا بهتر بگوییم لقب مذهبی است.

   .  بر اثر مهاجرت دسته جمعی در ایران حکومت ساسانیان گرفتار یک نام برای دو محل بودند،  که سعی در رفع آن کردند بار دیگر تکرار میکنم،  ــ  برای بررسی مکانها در تاریخ ایران:

   1.  از شروع تا زمان حمله اسکندر و حکومت 300 ساله اشکانیان  کلیه این نامها (چین استان, هند استان, خورآزمیا, خورآسان، کرمان شهر, ایرآن شهر ... در غرب ایران امروزی بودند.

   2.  برای بررسی تاریخ ساسانیان باید بپرسیم کدام خراسان؟  و این سوال شامل بررسی حمله اعراب به ایران نیز می باشد.  توجه ندارید که اعراب دوبار در اختلاف زمانی حدود 30 سال خراسان را فتح کرده اند؟

   3.  اما به شما خاطرنشان می کنم فردوسی در همین خراسان امروزی متولد شده است،  و امام رضا (ع) نیز در همین خراسان امروزی بوده است،  در این زمان این اختلاف مکانی به کلی حل شده است.

   پرسش 1463:  سلام .  1.  پس درست گفتم رود ارابیوس متعلق به ارابی هایی است که فنیقی بودند و در زمان الکساندر در اطراف خلیج پارس سکونت داشته اند.

   پاسخ پرنیان حامد:  رود ارابی یک جایی بین سوریه و خلیج فارس است.  فنقی ها در زمان هرودوت (حدود 150 سال قبل از الکساندر و اسکندر و ... داریوش سوم  قرنها بوده که مهاجرت خود را کرده بودند)

   ادامه پرسش:  2.  در مورد جابه جایی مکان ها هنوز شک دارم. کتاب بندهش متعلق به ساسانیان است و در آن مکان ها بلخ و مرو .. در غرب ایران است.

   پاسخ پرنیان حامد:  چی نوشتم؟  نوشتم در زمان ساسانی باید از خودمان بپپرسیم کدام بلخ؟ کدام مرو؟ حتی در تاریخ اسلام آمده که مسلمانان دو بار خراسان را فتح کردند آن هم با فاصله حدود 30 سال  یعنی چی؟ یعنی اول خورآسان را فتح کردند که در غرب و نزدیک خوزستان است،  و حدود 30 سال بعد خراسان امروزی را! تا حمله اعراب به ایران باید بپرسید کدام؟  شرقی یا غرب؟‌ بعد از روی اسناد و توضیحی که از دور و بر آن آمده نتیجه بگیرید کدام را می گوید.  این هم نوشته من بر همین  وبلاگ،  ــ  برای بررسی مکانها در تاریخ ایران:

   1.  از شروع تا زمان حمله اسکندر و حکومت 300 ساله اشکانیان  کلیه این نامها (چین استان, هند استان, خورآزمیا, خورآسان کرمان شهر, ایرآن شهر ... در غرب ایران امروزی بودند.

   2.  برای بررسی تاریخ ساسانیان باید بپرسیم کدام خراسان؟  و این سوال شامل بررسی حمله اعراب به ایران نیز می باشد.  توجه ندارید که اعراب دوبار در اختلاف زمانی حدود 30 سال خراسان را فتح کرده اند؟

   3.  اما به شما خاطرنشان می کنم فردوسی در همین خراسان امروزی متولد شده است،  و امام رضا (ع) نیز در همین خراسان امروزی بوده است،  در این زمان این اختلاف مکانی به کلی حل شده است. 

   ادامه پرسش:  3.  سوال دیگر که داشتم در مورد کاخ شوش است. اردشیر دوم در کتیبه اش نوشته که این کاخ در زمان پدر بزرگش اردشیر سوخته شده. ایا الکساندر ان را سوزانده؟

   پاسخ پرنیان حامد:  بله،  این نوشته را دیده ام . اما کدام الکساندر،  ببینید 3 تا الکساندر روی لوح های بابلی است، که اولی آن با این نوشته همخوانی دارد.  با این سرعت نمی توانیم نتیجه بگیریم کدام بود.  راست جریان این است،  گرامی،  من تا به امروز تصور می کردم با دو اسکندر سرو کار خواهم داشت.  با این لوح های بابلی شدند چهار، پنج تا!!

   1 الیک که زمان داریوش اول بوده،  2 پسرش الیکسایی که احتمالا زمان داریوش دوم بوده،  3 الکساندیسی که پسر ایدم است،  و در لحظه ورود او به بابل ماه گرفته،  4 اسکندری که پسر ایلیوس است.

   اسکندری که پسر ایلیوس است، صد در صد ایرانی است، اما من نمی دانم با این سه تا دیگر چه کنم؟ کدام کهرم است خدا می داند لوح های بابلی را هم که با مته سوراخ سوراخ کردند. باید دنبال اسناد دیگر بروم. شما می خواهید سریع به نتیجه برسید نمی شود. هفت سال طول کشیده تا من گفتم آقایان این اسکندر و الکساندر یکی نیست. حالا هم باید بروم دنبال اسناد طبق معمول سوراخ سوراخ شده،  و سوخته و کنده شده بلکه وسط اینها یک سندی پیدا کنم ببینیم جریان این همه الکساندر چه بوده است.  تنها مطمئن باشید دروغ گفتند، اینها سند نیست و اسکندر الکساندر نیست،  و الکساندر هم خودش یکی نیست.

   پرسش 1464:  1.  الکساندر اگر تا هندیجان رفته پس چطور تا اسطخر رفته؟

   پاسخ پرنیان حامد:  الکساندر یا همان بالاخره کهرمی که توی تاریخ ماست و نمی دانیم کدام است، از باختریش دنبال شاه کرد، شاه رفت اسطخر پناه گرفت. کهرم با سپاهش به طرف اور رفت (که می گویند هند) آنجا شکست خورد و به طرف اسطخر برگشت تا محاصره اسطخر را نگه دارد و شاه را بکشد که نتوانست. (اسطخر وسط راه نیست؟)

   پرسش 1465:  شما گفتید که الکساندر جلوی قبر کوروش گوسفند قربانی کرده ,ایا منظورتان طبق تاریخ کنونی بوده یا خودتان این را قبول دارید؟

   پاسخ پرنیان حامد:  طبق تاریخ کنونی،  من تا این الکساندر ها را از هم جدا نکنم هیچی ندارم که بگوییم. باید بدانم کدام یکی از اینها کهرم بود. البته داریوش اول پوست همه را جدی کنده است اینکه از لج او یکی از اینها از سوریه آمده باشد و برای کوروش کبیری که داریوش اول تار و مار کرده بود قربانی کرده باشد خیلی غیر منطقی نیست. اما مشکل این است که کهرم قبل از کوروش کبیر بود. آنکه قربانی کرده به احتمال زیاد همان اسکندر یعنی میتری داتی است که از نژاد او یعنی مادها بود و آیین او آیین کوروش بود و .....

http://www.ravid.ir