پرسش و پاسخ ویژه 66

       تعداد ديگري از پرسش و پاسخ هاي قابل توجه پست هاي مختلف وبلاگ و يا ارسالي با ايميل،  پرسشها خلاصه شده،  درود و سپاس،  خوب و بد،  و اين قبيل را حذف كردم،  و تا آنجا كه شده اشتباه هاي املايي و انشايي آنها را اصلاح نموده ام.  بمنظور گسترش محیط دمکرات و آزادی اندیشه و قلم اینترنتی،  این پرسش و پاسخ ها توسط بانو پرنیان حامد پاسخ داده می شود،  جهت پرسش و پاسخ های انوش راوید در اینجا بروید.

   توجه:  عزیزان،  بمنظور تحقیقات بیشتر،  و نیز با این سرعت و کار کرد اینترنت،  گاه ممکن است پاسخها مدت زیاد تری زمان ببرد،  لطفاً حوصله نمایید،  مطمئنا بمنظور پیش برد اهداف وبلاگ،  هیچ نظر و پرسش بی پاسخ نمی ماند.  در ضمن اگر پرسش تأیید شد،  و پاسخ آن نبود،  در اولین پست بعدی پاسخ داده می شود،  * همچنین اگر پرسشی از قلم افتاد،  لطفاً یاد آوری نمایید.

   توجه 2:  نظرات و پرسشها از جانب خوانندگان وبلاگ است،  و نظر وبلاگ نمی باشد،  پاسخ ها دانش وبلاگ است.

   پرسش 1642 :  من بسیاری از مطالب شما را مطالعه کرده ام و تلاش شما برای برداشتن دروغ ها از تاریخ را تحسین می کنم اما در بعضی از مطالب شما اشکالاتی وجود دارد که لازم دیدم به آن اشاره کنم:

اول: در چند جا به مردمان سلتی اشاره کردید که قبل از این که رومیان مدائن به اروپا بروند در اروپا ساکن بوده اند و مردمی گوش دراز و مو سیاه بوده اند اما این چنین نیست سلت ها دسته ای جدا شده از سکاها (سکا> سکلت> سلت) بودند که 700 سال از قبل میلاد در اروپای مرکزی و سپس کل اروپا ساکن شدند این ها همچون سکاها موهای بلوند داشتند و گوش دراز آنان ارثی نبوده بلکه اکتسابی بوده (احتمالا از کودکی گوشواره های سنگین به گوش هایشان آویزان می کردند.) هر چند در اروپا مردمان مو سیاهی که شما می گویید سکونت داشته اند اما سلت ها نبوده اند.

پاسخ پرنیان حامد: درود بر شما،  شما استناد می کنید به تاریخ مکتوب اروپایی که حتی تا پس از میلاد خط و زبانی نداشتند که اثری از آنان به صورت مکتوب باقی مانده باشد. من استناد می کنم به باز نوشته شده های تاریخ ایرانی که حداقل 7000 سال وجود خط  زبان در این منطقه اثبات شده است و آثار به جای مانده باستان شناسی در آن اروپای بی زبان.

   فردوسی:

* همه روی هاشان چو روی هیون  <><>  زبانها سیه دیدهاشان چو خون *

*  سیه روی و دندان ها چون گراز  <><>  که یارد شدن نزد ایشان فراز  *

عکس سکه ای از گالیرها (سلتها)

   همچنین می دانیم که کلاه خودها و سپر های سلتی دارای نشان گراز بوده اند:

*  همه تن پر از موی و رخ همچو نیل  <><>  بر و سینه و گوشهاشان چو پیل  *

*  بخسبند و یک گوش بستر کنند  <><>  دگر بر تن خویش چادر کنند  *

    و سپس به من بگویید این گوشواره هایی که گفتید را به سمت بالا آویزان می کردند که در آثار باستانشناسی آنان این گوشها به سمت بالا است؟‌

عکس یک مجسمه کوچک زیر خاکی سلت در موزه لندن،  عکس شماره 6169.

   ادامه پرسش:  دوم: فرمودید مجسمه هایی که می گویند مال اسکندر همه مهر ایزد خورشید هستند اما مجسمه های هلیوس- آپولون- هرمس- پرسیوس و به صورت مونث سلنه خواهر هلیوس همگی این تیپ و قیافه را دارند حتی مجسمه حضرت داوود ساخته میکلآنژ هم شباهت زیادی به مجسمه مهر دارد گویا این ها یک نفر یا یک خاندان بوده اند. بنابراین بعید نیست مجسمه های منتسب به اسکندر خود او باشند.

   پاسخ پرنیان حامد:  تنها گفتم صورت مجسمه ای که در ترکیه به الکساندر یونانی نسبت می دهند شبیه مجسمه مهر در اروپا است اما این مجسمه ها و افرادی که شما نام بردید از همان هلیوسی که صبح ها از شرق بیرون می آید و با گردونه به غرب می رود ایزد مهر ایرانی است تا پرسیوس پارس نژاد و.... همه و همه دزدی ایزدان مشرق زمین هستند و....

   ادامه پرسش:  سوم:  در نوشته های شما همیشه یک نوع غرب ستیزی وجود دارد اما غربی ها کیستند؟ اروپای شمالی (اسکاندیناوی- آلمان- انگلیس) و آمریکای شمالی (آمریکا و کانادا) آیا این مردم و دست کم حاکمانشان همان نوادگان رومیان مدائن نیستند که به غرب کوچ کردند؟ بدین ترتیب طبیعی است که بخواهند قدرتمند باشند و به اسکندر کبیر (از تبار مادها و کاسها) افتخار کنند.

   پاسخ پرنیان حامد:  افتخار کنند به اسکندر ماد نژاد از مدائن  به همان شخصی که نام کشورشان اسکاندیناوی (به زبان پهلوی اسکان دینا وی = اشکان دین آور) از اوست نه آنکه ابر مرد ایرانزمین را یونانی کنند ما با کسی ستیزی نداریم. رسما مکتوب کنند افتخار می کنیم که ایر هستیم، افتخار می کنیم که نام سرزمینمان از ایرهاست (ایرلند)، افتخار می کنیم که ایرانی هستیم و بزرگترین افتخار مان اسکندر ایرانی ماد نژاد از مدائن است و تاریخ و تمدنمان را مدیون او و ایرانزمین هستیم. کجا چنین چیزی را مکتوب کردند؟

   پرسش 1643:  درباره آتلانتیس بگویید آیا در ایران بوده است؟

   پاسخ انوش راوید:  بنظر من در ایران بوده است،  از اینکه افلاطون نوشته جزیره در وسط دریاها و اقیانوس صرفاً منظورش اقیانوس امروزی نبوده،  می تواند وسط رودخانه یا مابین دو رود خانه باشد، امروزه جزایر زیادی وجود دارند،  که در دریا ها نیستند،  مانند پایتخت کشور الجزایر.  در کاوش های شهر کهن جیرفت،  کتیبه ای در عمق دوازده متری زمین یافته اند،  که با سه کتیبه دیگر از لحاظ حروف متفاوت است،  شاید محل آتلانتیس بوده باشد،  زیرا در جغرافیای طبیعی هلیل رود متوجه شده ام،  هر 10 - 15 قرن یک طغیان عظیم دارد،  و زمین و آبادی را یک شبه از بین می برد.  در باره این شهر کهن بانوی گرامی پرنیان حامد می توانند توجه نظر نمایید،  زیرا ایشان نسبت به نوشته های کهن مانند هومر و افلاطون و غیره حرفه ای هستند.

آتلانتیس = (آت = آتش، آذر، آفتاب +  لان = جایگاه، سرزمین، لند +  تیس = تیز و بلند) =  جایگاه آتش بلند،  که گویا معبد آتش و خورشید با ستون های بلند یا هرم بلند مانند جغامیش داشته است.  درصورتیکه بتوانیم ثابت کنیم این شهر در یکی از محل های تاریخی ایران بوده است،  تمدن شهر نشینی و نویسایی در ایران به بیش از 15000 سال می رسد.

نقشه مسیر هلیل رود و دو شهرستان جیرفت و کهنوج

   نقشه مسیر هلیل رود و دو شهرستان جیرفت و کهنوج،  که یکی از بزرگترین مراکز کشاورزی ایران است،  عکس شماره 5921،  در این محل ها باید دنبال آتلاتیس گشت.  غربی های باستان شناس با گمراهی از دانستن دروغ های تاریخ،  سالهاست دارند وسط اقیانوس اطلس دنبال آن شهر می گردند،  و خودشان را مسخره کرده اند.

   پاسخ پرنیان حامد:  درود بر شما گفته های آقای راوید را تایید می کنم اقیانوس افلاطون، هومر و هردوت نام یک رود است،  هرودوت رسما نوشته است اقیانوس یک رود است.  در متون پارسی اما این رود که آبهای اباختر را به نیمروز می برد دوباره به اباختر باز می گردد (فراخگرد)  لذا ایرانیان از وجود اقیانوس امروزی و گردش آب در زمین خبر داشتند اما  مورخین ایونی که به درستی مفهوم آن را ندانستند تنها به همان رود، اقیانوس می گفتند همچنین در باب تمدن جیرفت باید خیلی بیش از این تحقیق کنیم.  پیدا شدن جیرفت در ایران به بسیاری از سوالات حل ناشده تاریخ از جمله مهاجرت آریایی هایی که شروع آن را از هند یا قفقاز می دانستند پاسخ می گویید. مهاجرت آریایی ها 5116 سال پیش به استناد آثارالباقیه ابوریحان بیرونی بر اثر آب گرفتگی شدیدی در منطقه جیرفت به احتمال زیاد  از این مکان آغاز شده است.

   پرسش 1644:  درود، در استان مرکزی (شهر اراک) به سمت بروجرد روستایی است به نام تور. این همان تور در شاهنامه است؟  مرز بین ترکان و چین در این ناحیه می تواند باشد؟

  پاسخ پرنیان حامد:  درود بر شما  مرز چین و توران در زمان مشخصی از تاریخ (تقسیم کشور توسط فریدون در میان سه پسرش) می تواند در این مکان باشد تنها تقاضا دارم به مرور زمان  و جابجایی اقوام توجه داشته باشید همچنین توران پادشاهی بزرگ بوده است که نمی تواند در یک دهکده باشد لذا تنها مرز توران می تواند باشد.

   پرسش 1645:  باسلام،  1. آیا کلمه چین به معنای مرکز یا وسط است و کلمه ماشین (machine) از ماچین گرفته شده؟

   پاسخ پرنیان حامد:  با سلام  در جایی ندیدم چین به معنی وسط باشد.  چین به اثر تغییرات زمین بر اثر فشار گفته می شود لذا چین را می توان کوه ترجمه کرد اما اینکه معنی مرکز داشته باشد عجیب است  لغت چین همان سین و ماچین به معنی ماورای چین (بالای چین) می توان تعبیر کرد  چین استان جنوب کوه زاگرس و ماوراء چین یا ماچین قسمت شمالی آن بوده است اما تصور نمی کنم با لغت ماشین امروزی ارتباطی پیدا کند. سین (چین) همچنین خدای ماه در بین النهرین بوده است.

   ادامه پرسش:  2.اگر کلمه (scan) یک کلمه پارسی است و این کلمه وارد لغات انگلیسی شده وقتی کلمه ارب را در (Google translate) به انگلیسی ترجمه کنید آن را(orb scan) نشان میدهد.

   پاسخ پرنیان حامد:  متاسفانه متوجه این قسمت پرسش شما نمی شوم اگر ممکن است  منظور را توضیح بدهید با سپاس.

   ادامه پرسش:  3. آیا مصر تغییر یافته مهر است؟ مایا چطور؟

   پاسخ پرنیان حامد:  مصر به شاه نشینی می گفتند که منشور داشته است در تاریخ ها کرمان آذربایجان، اصفهان و خیلی از مراکز بزرگ ایران رسما با عنوان مصر آمده است.  نام  کشوری که امروز به آن مصر می گوییم اگیپتوس بوده است.  درباب مایا هیچ نمی گوییم اصلا اینکه با این فاصله و در آن زمان چگونه این  فرهنگ و تمدن دارای نشانه ها و خط مشترک با بین النهرین است چنان جای سوالات و شکی  پیش می آید که تا زمانی که پاسخ سولات خود را نیافتم در این باب هیچ اظهار نظری نخواهم کرد  پاینده باشید.

   پرسش 1646:  باسلام به مدیر وبلاگ آقای راوید یا خانم پرنیان حامد بنده یکی از طرفداران شما در زمینه ی اسکندر اشکانی هستم.  اما به شخصه در رابطه با مکان تروآ، معتقدم در شمال ایران کنونی و در نزدیکی دریای خزر است و در پی این جنگ، پارتیان توانسته اند که یونانیون را تا دریای مدیترانه عقب بکشند.  دلایل بنده به شرح زیر اند:

 1: آپولو خدای خورشید در جنگ تروآ، طرفدار تروآیی ها بوده و خدای پارتیان نیز خورشید(مهر) بوده.

 2: پریاموس نام شاه تروآ، در زمان جنگ تروآ، نامی ایرانی است. (معادل پرهام کنونی)

 3: نام یکی از دختران پریاموس، کاساندر بوده که به نام کاساندان (همسر کوروش کبیر) بسیار شبیه است و چه بسا این نام را در آن زمان این گونه تلفظ می کردند.

 4: نام پدر بزرگ پریاموس، ایلوس بوده و همان طور که می دانید، ایلوس به معنی فرزند خدا و برابر بغ پور است.

 5: شما از دو رود نام بردید. در حالی در شمال کشور بسیار دیده می شود که دو رود در نزدیکی یک دیگر باشند.

 6: خود شما می گویید تروس اسبان پرآوازه ای داشت و اسبان پارتیان نیز بسیار سریع و چست و چابکند و معلوم است که پرآوازه می شوند.

 7: نام یکی از فرزندان پریاموس اسکندر است که خود می دانید نامی ایرانیست.

 8: هرودوت قبل از تعریف ماجرای اسکندر پسر پریاموس می نویسد: «از ایرانیان که در تاریخ تبحر دارند، شنیده ام... .» این خود ثابت می کند که این داستان در میان ایرانیون نیز کم و بیش وجود داشته.

   پاسخ پرنیان حامد:  با سلام مصاحبت با  افرادی چون شما و اطلاع از وجود هم میهنانی چون شما در کشورم  باعث افتخار است، با سپاس فراوان از ارائه اسناد. آنچه می فرمایید کاملا مورد تایید تنها مشکل آن محل اصلی پارتیان است که از شما تقاضا دارم بیشتر توجه بفرمایید:

   چنانچه بپذیریم پارتیان در شرق دریای کاسپین (خزر امروزی بودند) حق با شما خواهد بود محل جنگ تراوا به شمال ایران امروزی کشیده خواهد شد اما با اسنادی که در کتاب ارائه شد محل اصلی پارتها در غرب دریای خزر بوده است نه شرق آن،  یک  نمونه از این اسناد را برای شما می آورم (برای اسناد بیشتر به کتاب رجوع بفرمایید)،  هیرکان نمی تواند گرگان امروزی در شرق ایران باشد،  کتاب صفحه 38:

   هیرکان (گرگان! ):  هیرکان گرگان امروزی نیست.

   هیرکان از یکسو همسایه آسوری ها (ارومیه) و مرز دیگرش به دریای خزر است مردمش با اران ها هم پیمان می شدند.  در آذربایجان خاوری است. هنوز هم مکان هایی با نام هیر= کشتزار دهی در جنوب خاوری اردبیل و هیران دهی پیرامون آستارا موجود است. (احمد حامی)

   گزنفون می نویسد : هیرکانی ها همسایه آشوری ها و لیدی ها بودند.

.........................................................

    نه فقط هیرکان که تک تک مکان های نامبرده در تاریخ های قدیم دچار همین تناقض است. لذا محل اولیه پارتها در شهر نسایی است که به استناد کتیبه داریوش در بیستون و اوستا  در غرب ایران امروزی و نزدیک بیستون است.

...........................................................

   کتاب صفحه 37:

   نسایه:  در میان مرو و باختریش است (اوستا)  داریوش شاه گوید: من مغ گئومات را  در دژ سکا اوواتیش در ناحیه نسایه در ماد کشتم (کتیبه بیستون) ماد در شمال غربی ایران امروزی بوده است.

............................................................

   نسایه در شرق ایران که آثار پارتیان در آن یافت شد بعدها توسط آنها فتح شده است به علت همین اشتباهات مکانی است صد دروازه را در دامغان و قوچان و همدان نیافتند و آثار اشکانیان و پارتها به درستی یافت نشده است در مکانی اشتباه جستجو می کنند.

   حال گرامی پارتیها اگر در غرب دریای خزر باشند جنگ تراوا و خود تراوا به استناد همه مدارک موجود و مدارکی که خود شما ارائه دادید در میان دو رود بزرگ دجله و فرات و جنگ در میان دو قوم شمالی (ایونی ها) و جنوبی این رودخانه سکاماندر که شمالی ها به آن خانت می گفتند صورت گرفته است.

   در ضمن جالب است بدانیم سازنده شوش آقا ممنون است و نام پسر منلاس بغ پنتوس است. نام پسر زئوس پرسه است و نام کتاب هومر یادنامه ایلان = ایل یاد و ایلان به استناد آثارالباقیه نام اقوام شمالی ایران در شمال دجله بوده است این اسناد اسناد شما و دیگر اسناد گویای آن است که این جنگ در بین النهرین بوده است و هیچ ارتباطی با نژاد و کشور قوم گریش (greek) ندارد.

   مورد 8 که به آن اشاره فرمودید و در کتاب نیز ذکر شده است نشان از آن دارد که خود تاریخ هرودوتی که به آن استناد می کنند بازنویسی شکسته ای از تاریخ ایران است و افتخار او اتحاذ تاریخ ایران بوده است اصل این تاریخ به همت و کوشش بزرگوارانی چون فردوسی طبری بیرونی و.... در دسترس ماست حیف است که به عنوان یک ایرانی به جای احیای این تاریخ از  تاریخ های شکسته بیگانگان ماخذ بگیریم،  پاینده باشید.

   نظر 1647:  درود ..... از زحمات شما بسیار سپاسگزاریم ... مطالب وبلاگ بسیار خوب است ...

زبان تالشی :  کا= خانه،  کله= دختر،  ژن= زن،  زوئه= پسر،  چتین= سخت،  چوک- کوک- خوس- فَر= همه اینها به معنای (خوب) ولی در مکان ها و زمانها و حالات متفاوت باید به کار برده شود .... کاگ = مرغ، کیجه= جوجه، بژی= زنده= روحی و معنوی، ساغ= زنده= جسمی- مادی،  پاینده باد ...

   پاسخ پرنیان حامد:  با سپاس از شما برای اطلاع خوانندگان وبلاگ برگردان خواهد شد.

   پرسش 1648:  سلام،در قرآن سوره ای است به نام الروم که ایات 1 تا 4 آن اشاره دارد به شکست رومیان و بعد از آن شکست، رومیان پیروز خواهند شد. ایا اشاره به فلیقوس و اسکندر دارد؟

   پاسخ پرنیان حامد:  با سلام تصور نمی کنم اما برای اطمینان از یک مجتهد بپرسید من صلاحیت قضاوت در این موارد را ندارم

پرسش یا نظر 1649:  روداکسیوس (axius) که دراطراف پلاو در یونان است با روداکسوس (oxus) تفاوت دارد .

   پاسخ پرنیان حامد:  با سلام و درود و اگر پلا در یونان و مقدونیه امروزی نباشد؟

   رجوع کنید به مقاله "سکه ها سخن می گویند"‌  در این وبلاگ،  ثابت شد سکه های الکساندر تنها به زبانی که در شمال سوریه بوده است به صورت الکساندر خوانده می شود و در هیچ خط و لهجه  یونان و مقدونیه امروزی  این سکه به این صورت خوانده نمی شود سپس سندی نیز زیر آن آورده شد که نشانگر محل واقعی پلا بود:‌

   بتازگی آثار قوم هند و اروپایی دیگری در آسیای صغیر بدست آمده  این قوم به پالایی (palaits  ) موسوم است و از زبان آنها در متون میخی بغازکوی یاد شده،  این زبان با هیتی میخی به خصوص زبان لویی از یک ریشه بوده و پایتخت این دسته از هندو اروپایی ها به نام پلا (pala) در نواحی شمال سوریه قرار دارد،  (تاریخ ملل قدیم آسیای غربی– تالیف احمد بهمنش انتشارات دانشگاه تهران  239 به سال 1333)

.............................................................

   این سند را هم از شهرستان های ایرانشهر در نظر داشته باشید:

   شهرستان وندییوگ شاپور و شهرستان ایران خورده کرد شاپور را شاپور پسر اردشیر ساخت و آن را پلا پات نام نهاد.

...........................................................

      پس پلا آباد یک نام ایرانی است که شاپور روی شهر می گذارد! مردم شمالی سوریه هم مهاجرینی از پلا ایران به پلای این مکان هستند لذا ما در مردور زمان شاهد سه پلا هستیم.  پلا اصلی در اطراف رود اکسوس که با یک ی اضافه شده در میان آن با این همه سند محل آن را نه به افغانستان و نه به یونان و مقدونیه امروزی واگذار نمی کنیم (رود اکسوس از کوههای قفقاز سرچشمه می گیرد و به دریای کاسپیان میریزد (تاریخ هرودوت) پلا اصلی هم در منار آن است.  پلا شهری نامگذاری شده توسط مهاجرین پلا نژاد اصلی که در سال 320 ق.م در شمال سوریه بوده است و با رود اکسوس اصلی ارتباطی ندارد.

پلا خیالی و جعلی در دوران بیزانس بوجود آمد،  زیر همان مقاله سکه ها سخن می گویند از همه هم وطنان عزیزم تقاضایی داشتم،  توجهی نشد، بانویسی می کنم،  در اینجا یاد می کنم از استاد کشورم اصلان غفاری روحش شاد باد:

    بی هیچ تردید پیاده کردن نام مقدونیه در منطقه  ارکه لائوس پس از جعل قصه الکساندر به وجود آمده و چنان که اصلان غفاری نیز گفته است،  از دروغ سازی های دوران بیزانس است.

   از مردم کشورم تقاضا دارم به گفته این اساتید کشورمان (احمد حامی، ذبیح بهروز، اصلان غفاری، پوران فرخزاد و....)  بیشتر توجه کنید همانگونه که مشاهده می فرمایید سخنان این بزرگواران قابل اثبات است،  پاینده باشید.

   پرسش 1650:  با سلام خدمت شما استاد گرامی و بزرگوار،  با کسب اجازه از شما استاد محترم یک پرسش دارم:

ایا داریوش سوم که در کتب تاریخی از شاخه فرعی هخامنشی معرفی میشود از شاخه کوروش است؟ با توجه به اینکه حکومت در دستان نوادگان داریوش بود که ان زمان شاخه اصلی محسوب میشدند. با تشکر فراوان

   پاسخ پرنیان حامد:  درود بر شما . داریوش سوم از شاخه کوروش نیست. افرادی که در تاریخ می توانند از شاخه کوروش و بردیا باشند فروتیس مدی که با داریوش اول درگیر شد، اردشیر سوم و اسکندر (ماد نژاد میترا مذهب به سال 73 ق.م نه الکساندر یونانی) هستند. همچنین برای اطلاع شما لازم به تذکر می دانم که اثبات وجود داریوش سوم از روی اسناد به جای مانده کمی مشکل است او سکه ندارد او مقبره ندارد و با وجود او 222 سال حکومت هخامنشی در تاریخ اصلی ما درست در نمی آید. تاریخ درهمی که برای ما نوشتند ممکن است دو سه عدد داریوش و اردشیر اضافه داشته باشد هر جا که گیر کردند و سال برای پر کردن این 266 سال فاصله اسکندر و الکساندر کم آوردند یک اردشیر و داریوش اضافه کردند عدد 2 و 3 و 4 و 5 جلوی آن گذاشتند برای آنکه ثابت کنند این لوحهای بابلی مربوط به الکساندر یونانی است (که هیچ ارتباطی ندارد) اردشیر پنجم و داریوش چهارم هم خلق کردند.

    نمی خواهم جسارت کنم و یک پادشاه را نادیده بگیرم اما آنچه از مدارک و اسناد و مقایسه آن با تاریخ ایران برداشت می شود به صورت زیر است و تصور می کنم به عنوان یک مشت ایرانی وطن دوست باید این ایراداتی که به عمد وارد تاریخمان کردند را بر طرف کنیم تا دیگر در این کشور شاهد افراد سود جویی نباشیم که از این ایرادات سوء استفاده کرده عوام را با رد خاندان هخامنشی در این کشور فریب می دهند و جیب خود را پر می کنند.  حکومت هخامنشی در ایران به استناد گفته منجمین و ابوریحان بیرونی در آثارالباقیه: از جلوس کوروش کبیر تا جلوس اسکندر 222 سال بوده است.

      از کوروش کبیر 559 ق.م (مکتوب در تاریخ های دیکته شده) تا ارشک پسر اردشیر سوم 336 ق.م (به استناد همان تاریخ ها ) می شود 223 سال این یکسال اضافه را هم  نادیده می گیریم حکومت هخامنشی در اینجا تمام است ما داریوش سوم نداریم نه به استناد تاریخ خودمان نه به استناد مکتوبات منجمین، نه به استناد سکه ها و مقبره و از همه مهمتر آنکه همه شاهان هخامنشی سنگ لوح شجره نامه دارند ما سنگ لوحی برای شخصی با عنوان داریوش سوم نداریم!  هیچ کجا ننوشته من داریوش پسر ارشام پسر اوسان پسر داریوش پسر اردشیر پسر خشایار پسر داریوش .... شاه این کشور بودم! بر هیچ سنگ قبری نوشته نشده اینجا مقبره داریوش پسر ارسام از خاندان هخامنشی است. هیچ کاسه یا کوزه ای نیست که پشت آن نوشته باشد من داریوش پسر ارسام شاه شاهانم. دو سکه موجود است نمی توانند مشخص کنند کدام داریوش است در آخر هم گفتند سکه مال داریوش دوم است. یک چنین شاه بی سندی به راحتی می تواند ساخته همان دوران بیزانس باشد برای یک شاه بی سند اضافه تاریخ کشورم را به هم نمی ریزم که بگویند الکساندر خارجی  بر شما پیروز شده است لشکرش زنان ایرانی را عقد کردند و شما از نسل ما هستید.

    خیر گرامی این تاریخ های مکتوب شده به عمد  نوشته شده است  و ایراد دارد همت کنید تاریخ کشورمان را احیا کنیم و افتخارات کشورمان را پس بگیریم که وارثان قدیمی ترین فرهنگ و تمدن بوده (جیرفت یازده هزار سال، سیلک کاشان هفت هزار سال، ایلام شش هزار سال و ...)، شاهان مان بنیانگزاران حقوق بشر در جهان (کوروش کبیر) و حکومت های مان اولین جمهوری های فدرال جهان با آزادی کامل (ملوک الطوایفی) بوده است.  پاینده باشید.

   پرسش 1651:  درود. چندی پیش خوانده بودم که شما درباره ی جشن سده گفته بودید احتمالا به خاطر فاصله ی 100روزه تا جشن قله است. ولی باید گفته ایرانیان باستان تنها 2 فصل تابستان (از فروردین تا پایان مهر) و زمستان (از آبان تا پایان اسفند) را داشته اند. چون در روز 10 بهمن، سد روز از آغاز زمستان می گذشت نام این جشن را سده گذاشته بودند.

   پاسخ پرنیان حامد:  درود بر شما،  سابقه تاریخی جشن های اروپایی - پنجشنبه یکم دی 1390

http://www.cae.blogfa.com/post/14

 " شاید چون  از این روز تا روز گرد آوری قله در نواحی جنوبی ایران یک صد روز فاصله است, بدین سبب این جشن را سده نامیدند. ....... در جشن سده در نوشته های اسلامی بخصوص در کیمیای سعادت سخن از وجود صورتکها و بخصوص سپر و شمشیر می رود که معرف  نبرد متقابل میان گروه هاست. ما حتی از اجرای مراسم ارجی در این عیاد با خبر هستیم. (مهرداد بهار) "

..................................................................

    گفته از من نبود از استاد کشورمان  مرحوم مهرداد بهار است نام ایشان هم بر زیر گفته ها تا آنجا که گفته های  ایشان بود در کمانک بر وبلاگ مکتوب است.  آنچه شخصا به آن اعتقاد دارم سده جشن 40 روز پس از تولد مهر (یلدا) است و پایان چله بزرگ زمستانی است،  که شروع چله بزرگ شب یلدا است و این مراسم دقیقا با آب و هوای کشور ما هم خوانی دارد.  

http://www.ravid.ir