پرسش و پاسخ ویژه 11

      بمنظور گسترش محیط دمکرات و آزادی اندیشه و قلم اینترنتی،  این پرسش و پاسخ ها در وبلاگ  http://ravid2.blogfa.com  توسط انوش راوید پاسخ گفته شده،  و در این وبلاگ توسط بانو پرنیان حامد پاسخ داده می شود.  این صفحه به مرور تا آخرین ظرفیت پست،  تکمیل می شود.

   نظر یک خواننده وبلاگ:  آقای انوش،  بنده حق داشتم و دلیل اش هم عدم نصب کامنت ارسالی ام از جانب شما است!؟  در ضمن احتیاج به خواندن دوباره مطالب تکراری و کسل کننده شما نیست،  و خلاصه و در یک کلام میتوان گفت که داستان سرایی های شما هیچگونه سندیت و بار علمی ندارد،  و همانطور که جنابعالی به خوبی هم می دانید تحقیقات علمی آقای پورپیرار همه حقایق و جعلیات تاریخی را آشکار نموده است،  که همیشه از ذکر نام و تحقیقات ایشان بخاطر رودرویی با حقیقت واهمه و پرهیز می کنید!!!  و با طرز خاص خودتان در نوشته هایتان آن را کتمان می نمایید.  به هر حال امیدوارم که روزی از این خواب خوش بیدار شوید زیرا که بنابر این سخن معروف:  آدم خوابیده را می توام بیدار کرد ولی انسانی که خودش را به خواب زده است هرگز.  به امید قبول حقیقت و درستی.

   پاسخ:  عزیز من،  آقای ناصر پورپیرار،  یک سوال هم جواب نمی دهند!  کدام جعلیات تاریخی عزیز من،  ناصر پورپیرار با بزرگ و کوچک کردن عکس ها سایه عکس را به هم ریخته, بدون در نظر گرفتن حقایق و بدون سند فقط با توهین به دیگران می گوید نیست!  در مقالات ایشان آنقدر ضد و نقیض موجود است،  و ایشان حتی نمی آیند ما جاهلان را روشن کنند که چه می گویند!

      به پست های مربوطه به پرسش و پاسخ با آقای ناصر پورپیرار،  در این وبلاگ مراجعه نمایید،  شما این سوالات را بخوانید ایشان که عنایت نکردند جواب مرا بدهند،  شما اگر عنایت دارید و با فلسفه  ایشان آشنا هستید به این سوالات من حقیر پاسخ بدهید،  و اگر جواب شما را میدهند یک کلام بپرسید اقای پورپیرار شما که قران را به سندیت می گیرید،  آیا این کتاب را قبول دارید یا خیر؟  بگویید منت به سر من بگذارند این یک سوال را جواب بدهند:

1.      شما در مقاله های :  مدخلی بر ایران شناسی بی دروغ و بی نقاب، ۱۹ ,20 , 21 , 22 ,23 ,24 در نهایت تاسف با توهین بی مورد به اساتید ایران!  از جمله مرحوم ایرج افشار, مرحوم مجتبی مینوی و.... با به در و تخته زدن ثابت فرمودید،  که شاهنامه به دستنویس فردوسی در جهان موجود نمی باشد.  بفرمایید:  دستنویس اصلی رخداد پوریم, در کدام موزه جهان است؟  دستنویس تورات توسط حضرت موسی, دستنویس انجیل توسط حضرت عیسی, دستنویس قران توسط حضرت محمد (ص) در کدام موزه می باشد؟  آیا می خواهید وجود این پیامبران را به علت نبودن اصل نوشته آنان رد کنید؟  در کتاب قران از وجود افرادی چون ذولقرنین, اصحاب کهف .... در منطقه ای که شما خالی از سکنه نام بردید سخن به میان است!  در این جا توجه به قران ندارید, چند سطر بعد  قران را به سندیت می آورید!  نظر شخصی خود را در مورد اینهمه ضد و نقیضی که خواننده در مقالاتتان دچار آن می شود بفرمایید؟ فردوسی و شاهنامه اش مزخرف و دروغ و ساخته یهودیان!  تاریخ بلعمی, تاریخ طبری, اثارالباقیه ابوریحان بیرونی, تاریخ مسعودی, بندهش, نوشته های راویان عرب و.......... ببخشید اینها همه دیوانه بودند که همان تاریخ را هی تکرار کرده اند؟  آقای پورپیرار آیا  واقعا در مرام یک پژوهش گر است که فرضیه خود را با توهین به دیگران ابراز کند؟

به امید آنکه روزی بتوانیم یاد بگیریم چگونه با پرسش و پاسخ  مودبانه از یکدیگر  تبادل نظر دوستانه کنیم و دست به دست هم حقایق تاریخ کشورمان را  روشن سازیم.

   نظر و پرسش:  آيا شما یك نفر پیر مرد هفتاد هشتاد ساله به نام كامبیز، اردشیر؛ كوروش و داریوش تا الان سراغ داريد؟  كمي عميقا در بنيان تاريخمان فكر كنيم.  تا جايي ميرسيم كه از 50-60 سال پيش شروع به تاريخ سازي هخامنشي نموده اند.  چه كساني؟ به چه علتي؟ و چرا؟  اين شماييد كه بايد بيابيد.  در صورت تمايل پس از تفكر و تعقل نظرات خود را اعلام فرماييد.  شاد باشيد.

   پاسخ:  در زمان محمد رضا شاه پهلوی سر مسئولان ما  را کلاه گذاشتند و برای اینکه قدمت یونان 2700 ساله را از ایران بیشتر جلوه بدهند شاه بی لیاقتمان را راضی کردند که کورش کبیر 2500 ساله را مبدا شاهنشاهی ایران اعلام کند و بدین ترتیب قدمت تاریخ 7000 ساله ایران را نا دیده گرفته اند.  اما اسناد موجود در جهان وجود خاندان هخامنشی را تایید می کند و اسناد ی که بر رد خاندان هخامنشی در ایران آورده شده است به علت تناقض فراوان قابل قبول نمی باشد.  نه تنها اسامی چون کوروش, داریوش, خشایار , ... همیشه در ایران روال بوده،  که اسامی چون ایرج, اسکندر, فریدون ,منوچهر, بهمن , جمشید, خسرو, مهران, .... نیز در ایران از قدیم تا به امروز رواج داشته است.

   پرسش:  چگونه می توانیم زبان پارسی باستان،  و یا زبان پهلوی،  را باز آوری نماییم و بدان تکلم کنیم؟

   پاسخ:  با مطالعه شاهنامه فردوسی.

   پرسش:  چرا هنر ساسانی، بنام هنر اسلامی در ایران و جهان معرفی شده است؟

   پاسخ:  چون در  ایران،  اسلام به رسمیت شناخته شده است،  و ایران جزو کشور های اسلامی می باشد،  لاجرم فرهنگ, هنر, و ثروت این کشور به جهان اسلام واگذار شده است.

   پرسش:  شما که ادعا دارید میخواید دروغو از ایران بردارید چرا درم ورده کروش و داریوش و هخامنشیان تاریخه اصلیو بازگو نمیکنید؟ و انهارا کبیر مینامید؟ چرا درم ورده منشوره کروش که تخلیه و منظوری بابلیه اصله ماجرا رو نمیگید؟

   پاسخ:  سوال شما به این صورت به دست ما رسیده است که متاسفانه قابل خواندن نمی باشد,  محبت بفرمایید این سوال را بار دیگر ارسال بفرمایید.

   پرسش: شهر انشان یا اشان با آن تاریخ 7000 ساله چگونه از بین رفت؟

   پاسخ:  شهر  7000 ساله آنشان توسط آشور بانی پال از خاندان تورانی با خاک یکسان شد . او حتی مردگان را نیز از قبر در آورد و اثری از آنان باقی نگذاشت . خاندان هخامنشی که در این جنگ همدستان آشور بانی پال بوده اند,  این قسمت را با عنوان غنیمت جنگی تصاحب کردند و آن را باز سازی نمودند.   کورش اول هخامنشی در تاریخ ملقب به سازنده شهر انشان می باشد.  انشان بازسازی شده متعلق به خاندان و نژاد هخامنشی بوده و از آن پس تا به زمان حمله اسکندر (ایرانی )،  در این منطقه از نژاد ایلامیان اثری نبوده است.

   پرسش:  نوشته اید ال الکساندر ال تعریف است،  مگر رومی ها یا یونانی ها مثل عربها ال تعریف دارند؟

   پاسخ:  این سوال چند بار مطرح شده است،   خیر الاسکندر (ال اسکندر) که نام او در متون پهلوی به این صورت آمده است،  الکساندر (ال کساندر) نیست.  موضوع ال تعریف عربی نیست!  نام ها را بخش کردیم تفاوت اسکندر و کساندر را ببینید.

   پرسش:  شما از کجا میدانید که الکساندرس کلمه ای عربی است،  که حرف «الـ» آن را حرف تعریف می شمارید؟  بر روی «لـ» این کلمه کسره وجود دارد نه ساکن.

   پاسخ:  لغت عربی؟  ببینید نام اسکندر ایرانی در متون پهلوی قبل از اسلام و عرب و عربی مثل کارنامه اردشیر بابکان که حدودا 400 سال قبل از عرب نوشته شده است,  الاسکندر آمده حالا چرا ال داشته که مشابه ال عربی شده نمی دانم،  فرقی هم ندارد ما جسارت کرده،  فقط اسم ها را بخش کردیم گفتیم ال اسکندر  و ال کساندر با هم فرق دارند،  یکی نیستند که قاطی شان کردند.  به استناد مدارک کتاب  266 سال هم با هم تفاوت زمانی داشتند،  و به استناد همان مدارک نژاد و ملیت و مذهب انها هم با هم فرق داشته است.

   پرسش و نظر:  در مورد دریای خزر بحثی داشتم. می دانید که این اسم حسابی سر زبان ها جا افتاده و چون به عقیده ی بعضی، خزر نام قومی است که دشمن ایرانیان و مسلمانان بوده اند، تلاش کرده اند تا نام مازندران و کاسپین، اسامی قدیمی این دریا را زنده کنند که به نظر زیاد موفق نبوده است. من خودم به شخصه، این سوال برایم مطرح بوده که واقعا چرا اسم دشمنان ما باید اینقدر به خوبی سر زبان ها بیفتد که نتوان آن را از یاد مردم برد. عقیده ی من این بود که یک جای کار اشکال دارد تا این که مطلع شدم یکی از فرهیختگان کشورمان، آقای عبدالرحمان عبادی، کتابی به نام چند صد نام دریای خزر نوشته اند. بر اساس تحقیق ایشان نام خزر ارتباطی با خزرها ندارد و از واژه ی کَسَر گرفته شده و نام های دیگر این دریا مثل کاسپین و قزوین نیز با این نام هم ریشه اند.  شما چقدر در مورد نام دریای خزر تحقیق کرده اید؟ و چه نظری در مورد جریانی دارید که برای تغییر نام خزر به مازندران یا کاسپین تلاش می کند؟ و دیگر این که چقدر موافقید که جلوی این جریان گرفته شده و نام خزر تثبیت شود و به این ماجرا خاتمه داده شود؟

   پاسخ:  فکر نمی کنم تغییر نام دریای کاسپین به خزر به مسلمانان ارتباطی داشته باشد.  خزر نامی است که در متون قدیمی به چشم می خورد به طور مثال نام دیگر ارجاسپ در تاریخ بلعمی خزر اسپ آمده است،  و آنچه من یافتم آنکه به مردم کناره دریای سیاه در زمان هخامنشی و قبل از آن خزر آن می گفته اند.  نام دریای شمال کشور ایران امروزی،  زمانی به خاطر نژاد کاسها در این محل کاسپی آن و نام دریای جنوبی این کشور به خاطر وجود نژاد پارسها, دریای  پارس و قبل از هخامنشی دریای پودیگ  بوده است.

  شما اگر موافق هستید بگذارید نام دریای شمالی را خزر بگویند،  و نام دریای جنوبی را خلیج عرب تا ماجرا جدا خاتمه پیدا کند!  * کتاب اسکندر تاریخ ایران الکساندر یونانی نسیت صفحه 33.

      آنچه ما امروزه به عنوان نقشه ایران و اطراف در دسترس داریم,  با آنچه در تاریخ قدیم ایران و جهان آمده است مطابقت ندارد.  می دانیم  که در زمان ساسانیان با مشکل دو محل بودن یک نام برای شهرها مواجه بوده اند،  و ساسانیان سعی بر برطرف کردن این مشکل به عمل آورده اند.  در متون ساسانی بی وقفه از در غرب بودن بلخ و ... سخن به میان است.

      آنطور که به نظر می آید بر اثر یک مهاجرت دسته جمعی ایرانیان از غرب به شرق این مرز و بوم نقشه و نام شهر های غربی این سرزمین عینا در شرق ان پیاده شده است.  این گروه نه تنها نام شهرها که فرهنگ و اشیا و کتب و ...را نیز با خود جابجا کرده اند.

     علت مهاجرتی به این صورت و با نامگذاری محل های جدید مطابق قدیم به رسم یادگار و از بین نرفتن این اسامی,  تنها می تواند حمله ناگهانی یک گروه و فرار گروه دیگر از محل زندگی خود باشد،  و چون میدانیم که دولت ساسانی نیز دچار این دو گانگی بوده است،  پس این مهاجرت نمی تواند از حمله اعراب سرچشمه گرفته باشد.  اما حمله اسکندر مادی با مذهب میترایی و حکومت اشکانیان پس از او می تواند علتی بر مهاجرت مزدایی آن که در غرب ایران بوده اند،  به مرز های شرقی این کشور باشد.  این گروه برای نجات مذهب و فرهنگ و جانشان نه تنها به شرق فرار کرده اند،  که برای باقی ماندن نام های محل های گذشته این اسامی را در شرق ایران بر روی محل های جدید عینا پیاده کرده اند.  این سخن که این اتفاق در زمان حمله اسکندر به وقوع پیوسته باشد تنها فرضیه ای بیش نیست،  و زمان بوجود آمدن این دو گانگی اسمی در شهر های ایران را نمی توان به سادگی اثبات کرد.  اما در اینکه این اسامی دوگانه هستند جای شک نمی باشد.  فاصله ها,  کوهها, دریاها, مرزها,.... هیچکدام با تاریخ همخوانی منطقی ندارد.  یا میتوان کل تاریخ جهان در مورد ایران را افسانه تصور کرد, که در این صورت فاصله هایی چون  شش هزار کیلومتر  نیازی به شک کردن و تفکر منطقی ندارد،  یا آنکه محل واقعی اسم های گفته شده را از میان متون قدیمی پیدا کنیم.  کتاب صفحه 36 -35

      آنچه از نگاه کردن  به نقشه ها و مقایسه آنها به ذهن می رسد،  آن است که این گروه مهاجرین دریای سیاه را با دریای خزر تعویض کرده،  و اکباتان سوریه را اکباتان مدی ها در همدان قرار داده و باقی شهر های شرقی را با همان معیاری که در غرب بوده است،  کپیه برداری و نامگذاری کرده اند.

   * ــ  دو اگباتانه موجود است:  1.  اگباتانه مدی ها،  2.  اگباتانه در سوریه (هرودوت اصلی).

   -   نام اصلی دریای خزر امروزی دریای کاسپین یا دریای کاسپیان بوده است.  کاسپ ها یا کوسیان در هزاره سوم ق.م،  مردمی سفید پوست با چشمانی کبود و موهای بور در دره سفید رود و گیلان امروز بوده اند،  که مذهب آنان میترایی بوده و به پرورش اسب اشتغال داشته اند.  آنان سپس به قزوین (کاس پین) و همدان رفته اند،  که پیش از مادها مرکز آنها بوده و کارکاسی  نامیده می شده است.  نژاد مو بور چشم کبود در فومن, اسالم, تالش, آذربایجان, لرستان (تیره کاکاوند, حسنوند, بومیان نور آباد,) و .... همه از فرزندان کاسپ ها می باشند،  نام دریای شمال ایران نیز دریای کاسپیان بوده،  و از چه موقع نام خزر به آن داده شده است به درستی معلوم نیست.

 -  خزر در شاهنامه فردوسی:

 * به قیصر خزر بود نزدیکتر  <><>  وز ایشان بدش روز تاریکتر *

 * به مرز خزر مهتر الیاس بود  <><>  که پور جهاندیده مهراس بود *

    به روم,  خزر نزدیکتر است تا باختریش پایتخت ایران،  که در شمال غربی ایران و کنار رود سیحان و جیحان بوده است.  توجه کنید پادشاه روم برای حمله به خزر نیازی نداشته،  که از باختریش که در نواحی آذربایجان امروزی است،  بگذرد بنابر این خزری که در این بیت آمده است نمی تواند کرانه های دریای کاسپین باشد.  خزر نام محلی در جنوب دریای سیاه بوده است.

 ــ  بعد از مرگ  آلیات (الیاس) کرسوس پسر او که 35 ساله بود به جای پدر به پادشاهی رسید. (تاریخ هرودوت اصلی)

اسامی پادشاهان لیدی منطبق بر شاهنامه فردوسی و محل آنان در جنوب دریای سیاه بوده است.

   پرسش:  آیا چند هزارعرب قبیله های پراکنده عربستان در 2000 سال پیش عربی صحبت می کردند؟  یا اینکه زبان عربی بین 2500 تا 1500 سال پیش در بین النهرین شکل گرفت؟  لازم به ذکر است،  هم اکنون در نقاط دور دست و کوهستانی عسیر و ظهران جنوبی و مرز یمن،  مردمان قدیمی مدرسه نرفته با لهجه های دیگری حرف می زنند،  که  گویا بیشتر به زبان اریتره همانند است.  کلاً هیچ مدرک و سندی در دست نیست،  که آن چند هزار نفر ساکنان باستانی عربستان،  عرب بوده و عربی صحبت می کردند.  آیا نباید ایرانی های پژوهشگر گپ آن افراد کوهستانی را ضبط و در اینترنت منتشر کنند،  و به نوعی برای تحقیقات بیشتر تاریخی نگهداری شود؟

   پاسخ:  خط عربی و فارسی  امروزی خطی است که قبل از حمله اعراب به ایران به خط کوفی شهرت داشته است،  و این خط مربوط به ایران بزرگ و بین النهرین بوده و به اعراب مربوط نمی شود.  دستور زبان و ... زبان عربی را نیز تا آنجا که اطلاع داریم روزبه پسر جشنش ملقب به عبدالله ابن مقفع از نوابغ ایرانی در زمان عباسیان برای آنان به وجود آورده است.  لاجرم زبان عربی امروزی قبل از زمان عباسیان وجود خارجی نداشته است.  این اطلاعات کوتاهی است که من می توانم به جرات در اختیارتان بگزارم چرا که صحت آن قابل اثبات می باشد.  اما توجه کنید پژوهشگر تاریخ شخصی نیست که برای 7000 سال تاریخ ایران سند جمع آوری کرده باشد.  تحقیقات و اسنادی که من جمع آوری کرده ام تا پایان حکومت اشکانیان بیش نمی باشد.  برای پیشنهاد جالب تان به پژوهش گران ساسانی و حمله اعراب به ایران رجوع کنید.     

   پرسش:  آیا درباره شهر رومی میرا در جنوب ترکیه می دانید،  که می گویند محل تولد سنت نیکولاس یا همان بابانوئل است،  او راهب کلیسای آن شهر تاریخی بوده و چون قدیسی شمرده می شده،  جای قبر او نیز در آن شهر باستانی باقی است.  آیا به میترایی و اسکندر رومی مربوط است؟

   پاسخ:  بلی ,  در زمان کنستانتین که رومیان مدائن شکست خوردند و به استانبول امروزی مهاجرت کردند،   و آیین میترایی خود را به مذهب مسیحی تغییر دادند , نمادها و آیین های میترایی را با نام دیگر وارد مذهب جدید شان کردند که تقریبا هیچکدام با مذهب مسیحی و حضرت عیسی ارتباطی ندارد!  مشهود ترین آن مخلوط شدن تولد حضرت عیسی با نوروز میتراییان بوده است. ( کتاب صفحه 170):

   ولادت  حضرت عیسی پسر مریم به استناد متون پهلوی و نوشته تاریخ بلعمی و مورخین شرقی چون عبدالله بن عباس :

  ــ   از گاه عیسی علیه السلام تا پیغامبر ما (محمد) صلی الله علیه و سلم پانصد و پنجاه و یک سال بود.

تاریخ تولد عیسی پسر مریم حدود 1909 سال پیش و در روز هفتم اکتبر بوده است.  2010 سال پیش تاریخ فتح اروپا به دست اسکندر (میتری دات کسری ارومیه ای) و بنیانگذاری حکومت ارومیان با مذهب میترایی در اروپا و 24 دسامبر روز تولد میترا (خورشید ) و نوروز میتراییان  بوده است.

   سنت نیکولاس را هم که آیین مهری را در شب نوروز میترایی 24 دسامبر اجرا می کرده است تبدیل به ایزد فروغ کرده اند.  آیا تا به حال نشنیده اید که می گویند بابا نوئل در قطب شمال زندگی می کند؟ می دانید چرا؟

   کتاب اسکندر تاریخ ایران الکساندر یونانی نیست،  صفحه  73 :

   . بابا نوئل عیسویان که کلاه فریگی (مادی) بر سر و سدره سرخ بر تن دارد،  و سوار بر ارابه سورتمه ای بر اسمان ها می تازد و در زاد شب عیسی ( زاد شب مهر) به زمین فرود می آید و برای کودکان ارمغان  می آورد همان بغ مهر ایزد روشنی است،  که شانزده سده پس از بر افتادن آیین مهر در اروپا, عیسویان او را به شکل امروزی در آوردند (احمد حامی).   کتاب صفحه 206:

   . اروپاییان محل بابا نوئل (بغ مهر) را در قطب شمال می دانند او با سورتمه ای که اسپان شاخدار ان را می کشیده اند به طرف قطب شمال رفته است و هر ساله از قطب شمال می آید و برای کودکان ارمغان می آورد. عجیب است که اسکندر روایات ایران نیز از اروپا به قطب شمال رفته است کلاه فریگی (مادی) به سر داشته,  رنگ محبوب او قرمز و مذهب او میترایی بوده است و میترا با سورتمه و اسب شاخدار به آسمان رفته است (اسناد این گفته یعنی رفتن اسکندر به اروپا و سنگ لوح های معابد میترایی دال بر به آسمان رفتن میترا با سورتمه و اسب شاخدار و ... در کتاب ارائه شده است).

   پرسش:  آیا چند ده کعبه موجود در کشور اتیوپی،  که هر کدام بعنوان کلیسای باستانی شناخته می شوند،  و دقیقاً مانند کعبه زرتشت در محوطه تاریخی نقش رستم هستند،  از اثرات تاریخی ایرانی است،  یا اینکه تأثیر متقابل فرهنگی و دینی می باشند؟  و کلاً چه توضیح بدور از  های تاریخ برای آنها وجود دارد؟

   پاسخ: همان توضیحی داده می شود  که برای بیش از 100 معبد میترایی در اروپا و همین تعداد معبد در آفریقا موجود می باشد!

     تا به امروز به ما گفته اند آیین ایرانی میترایی از طریق 200 - 300 سرباز رومی و 10 - 20 دزد دریایی به اروپا رفته است!  باور می کنید که 320 نفر دزد و سرباز بتوانند یک همچین تاثیری در تقویم و فرهنگ و زبان و نژاد و  ... اروپاییان کرده باشند؟

   حقیقت را دوست دارید بدانید؟ :

      بین سالهای 90-73 قبل از میلاد شخصی از ایران با سپاهی عظیم از سوی مصر به طرف الجزایر و از تونس با کشتی وارد جزیره سیسیل و از آنجا به طرف شمال رفته و از ژنو به ساربروکن در آلمان و از آنجا به فرانکفورت, و کلن رفته سپس با نرمان ها (نرم پایان شاهنامه) جنگ کرده از آنجا به اسلو رفته و در زمستان به طرف قطب شمال (ظلمات) به دنبال آب حیات می رود.  سپس از این مکان به جزایر انگلستان رفته و در آنجا دیواری بر روی گوگ و ماگوگ ( یاجوج ماجوج) می کشد،  و به سوی شرق باز می گردد که در راه بازگشت به وطن او را در شهر اور سر به نیست می کنند.

      اسکندرنامه هایی که در ایران نوشته شده است،  بازگردان سفرنامه این سفر از زبان پهلوی به فارسی می باشد.  فتح کامل اروپا به دست میتری دات اشک هفتم (اسکندر تاریخ ایران) که توسط حکومت ساسانی و کشیشان اروپایی از تاریخ محو شده است.  در کتاب اسکندر تاریخ ایران الکساندر یونانی نیست،  از صفحه 186 تا صفحه 209 تک تک گفته های فردوسی در اسکندر نامه اش را برایتان با معابد میترایی اروپا, لوح سنگها, مجسمه ها و اسطوره های اروپایی مقایسه کردم،  و برایتان ثابت کردم فردوسی به اروپا نرفته حتما سندی به زبان پهلوی در دست داشته است،  که این اسکندر نامه را نوشته است.  

شما دوست دارید اسمش را بگذارید تأثیر متقابل فرهنگی و دینی،  من تصور می کنم بیشتر به فتح اروپا و شمال آفریقا می ماند تا داد و ستد فرهنگی!

 

   عکس تاریخی درویش هنگام مطالعه در تهران،  حدود 1310 خورشیدی،  مشروح در تاریخ دراویش ایران،  با اینکه در گذشته ها ایرانیان به زمان و تقویم اهمیت می دادند،  ولی امروز با نگاهی به اطراف خود می بینیم،  که تقریباً زمان فراموش شده،  و مردم مطالعه و تحقیق را کنار گذاشته اند.  این موضوع خیلی بد و نگران کننده است،  یعنی سپردن زمان و سرنوشت به دیگران و کشور هایی،  که برای زمان و تقویم ارزش قائل هستند.  عکس شماره 594.

   جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران    http://ravid.ir